Part
Part13
میبرتش پشت دانشگاه
☆: هعی ولم کن چرا آوردیم اینجا
کمکککککککک
چان میبوستش
وول میخوره
تکون میخوره
¤¤: فرار میکنی نباید این کارو میکردی
اروم دکمه اول پرهنش رو باز میکنه
☆: چانننن ولم کنننن
جیغ میزنه
یهو هان میاد و چان رو میزنه
لینو هم فلیکس رو میبره پیش خودش
☆: هان مراقب باش
سلفه میکنه
♤: خوبی کاری که نکرد
☆: نه فقط بوسید
♤: اها خداروشکر چیزیت نشد
☆: آره ولی خیلی ترسیدم
♤: نترس فدات شم
هان میاد پیششون
°°: خوبی جوجه ام ؟؟
☆: آره خوبم ممنون تو خوبی؟
°°: خواهش آره خوبم نگران نباش گوگولییی
☆: ممنون بیا بریم
میرن سمت راه رو
وارد کلاس هاشون میشن
گوش میدن به درس
یادداشت میکنن
کلاس تموم میشه
میان تو حیاط
چان نزدیک فلیکس میشه
در گوش فلیکس میگه
¤¤: امشب میام سراغت عمرا بتونی فرار کنی
از کنار فلیکس رد میشه
♤: چیزی گفت؟
☆: آره
♤: چی گفت
☆: گفت امشب میاد سراغم و عمرا بتونم فرار کنم
♤: میخوای بیای پیش من؟
☆: نه میرم خونه خودم یه کاریش میکنم
♤: باشه هر طور راحتی
از هم جدا میشن و میرن خونه
☆: اخ جون خونه
اروم لباس هاش رو عوض میکنه
وارد آشپزخونه میشه
که یهو زنگ در رو میزنن
میره سمت در
از چشمی نگاه میکنه
☆: کای اینجا چیکار میکنه
درو باز میکنه
☆: سلام خوبی کای چیزی شده
♡: سلام نه چیزی نشده اومدم پیشت باشم
☆: اها خوب میکنی میشه امشب بمونی
♡: آره چطور؟
☆: یکی هست اسمش چانه عاشق منه ولی من دوسش ندارم و فقط به عنوان دوست میبینمش
تهدیدم کرد میاد امشب بیچارم میکنه
♡: نترس من پیشتم
"شب"
میرن که اماده شن واسه خواب
♡: فلیکس
☆: بله کای
♡: من دوست دارم
و فلیکس رو میبوسه اروم
فلیکس تعجب میکنه و سرخ میشه
مک میزنه لب های فلیکس رو
( یاد آوری: کای همون هیونجینه ولی با یه تیپ دیگه
و ماسک زده که قیافه اصلیش معلوم نشه ولی در آینده نزدیک فقط هیون میشنوین )
فلیکس باهاش ارومهمراهی میکنه
از هم جدا میشن
☆: کای چطوری اخه عاشق منی ؟
♡: به سادگی خوشگلم
☆: باشه پس بیا بخوابیم
♡: باشه بخوابیم
میرن رو تخت
میخوابن
"صبح"
کای بلند میشه و زود میره
♡: خب خوب شد اولین قدم رو رد کردم
سوار ماشین میشه و گاز میده
فلیکس بلند ميشه
میره دست شویی
کارای مربوطه رو میکنه
میره سوار موتور میشه
گاز میده
میرسه دانشگاه
موتور رو پارک میکنه
☆: لینو کای دیشب پیشم بود گفت عاشقمه و بوسید منو
♤: اوو واقعا خوبه دیگه بلاخره یکی پیدا شد گردن بگیرتت
☆: آره خب پیدا شد
باهم وارد کلاس میشن که...
میبرتش پشت دانشگاه
☆: هعی ولم کن چرا آوردیم اینجا
کمکککککککک
چان میبوستش
وول میخوره
تکون میخوره
¤¤: فرار میکنی نباید این کارو میکردی
اروم دکمه اول پرهنش رو باز میکنه
☆: چانننن ولم کنننن
جیغ میزنه
یهو هان میاد و چان رو میزنه
لینو هم فلیکس رو میبره پیش خودش
☆: هان مراقب باش
سلفه میکنه
♤: خوبی کاری که نکرد
☆: نه فقط بوسید
♤: اها خداروشکر چیزیت نشد
☆: آره ولی خیلی ترسیدم
♤: نترس فدات شم
هان میاد پیششون
°°: خوبی جوجه ام ؟؟
☆: آره خوبم ممنون تو خوبی؟
°°: خواهش آره خوبم نگران نباش گوگولییی
☆: ممنون بیا بریم
میرن سمت راه رو
وارد کلاس هاشون میشن
گوش میدن به درس
یادداشت میکنن
کلاس تموم میشه
میان تو حیاط
چان نزدیک فلیکس میشه
در گوش فلیکس میگه
¤¤: امشب میام سراغت عمرا بتونی فرار کنی
از کنار فلیکس رد میشه
♤: چیزی گفت؟
☆: آره
♤: چی گفت
☆: گفت امشب میاد سراغم و عمرا بتونم فرار کنم
♤: میخوای بیای پیش من؟
☆: نه میرم خونه خودم یه کاریش میکنم
♤: باشه هر طور راحتی
از هم جدا میشن و میرن خونه
☆: اخ جون خونه
اروم لباس هاش رو عوض میکنه
وارد آشپزخونه میشه
که یهو زنگ در رو میزنن
میره سمت در
از چشمی نگاه میکنه
☆: کای اینجا چیکار میکنه
درو باز میکنه
☆: سلام خوبی کای چیزی شده
♡: سلام نه چیزی نشده اومدم پیشت باشم
☆: اها خوب میکنی میشه امشب بمونی
♡: آره چطور؟
☆: یکی هست اسمش چانه عاشق منه ولی من دوسش ندارم و فقط به عنوان دوست میبینمش
تهدیدم کرد میاد امشب بیچارم میکنه
♡: نترس من پیشتم
"شب"
میرن که اماده شن واسه خواب
♡: فلیکس
☆: بله کای
♡: من دوست دارم
و فلیکس رو میبوسه اروم
فلیکس تعجب میکنه و سرخ میشه
مک میزنه لب های فلیکس رو
( یاد آوری: کای همون هیونجینه ولی با یه تیپ دیگه
و ماسک زده که قیافه اصلیش معلوم نشه ولی در آینده نزدیک فقط هیون میشنوین )
فلیکس باهاش ارومهمراهی میکنه
از هم جدا میشن
☆: کای چطوری اخه عاشق منی ؟
♡: به سادگی خوشگلم
☆: باشه پس بیا بخوابیم
♡: باشه بخوابیم
میرن رو تخت
میخوابن
"صبح"
کای بلند میشه و زود میره
♡: خب خوب شد اولین قدم رو رد کردم
سوار ماشین میشه و گاز میده
فلیکس بلند ميشه
میره دست شویی
کارای مربوطه رو میکنه
میره سوار موتور میشه
گاز میده
میرسه دانشگاه
موتور رو پارک میکنه
☆: لینو کای دیشب پیشم بود گفت عاشقمه و بوسید منو
♤: اوو واقعا خوبه دیگه بلاخره یکی پیدا شد گردن بگیرتت
☆: آره خب پیدا شد
باهم وارد کلاس میشن که...
- ۲.۳k
- ۰۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط