من هم روزی انسان بودم

از صفر که هیچ از منهای بی‌نهایت شروع خواهم کرد و از هیچ‌ چیز نمی‌ترسم.
من در آستانه‌ی مرگی مأیوس در آستانه‌ی 'عزیمتی نابهنگام'تو را یافتم؛ وقتی تو به من رسیدی من شکست مطلق بودم من مرده بودم ...!
پس حالا دیگر از چه چیز بترسم؟
دست‌های تو در دست من است.
امید تو با من است...!!
حوصله ات که سر می رود؛با دلم و دوست داشتنم بازی نکن
من در بی حوصلگی هایم،با تو زندگی کرده ام ⛓🤍
.
#ویسگون ، #عکس ، #نوشته ، #غمگین ، #کپشن ، #دلی ، #تنهایی ، #شاملو ، #شعر ، #تیکه_دار ، #گریه ، #عادت ، #دروغ ، #بیخیال
دیدگاه ها (۰)

تنهایی قوی ترم

با یکدیگر صحبت نمی کردند اما...

قلب فقط ویرانه است

این منم ، ببین من را

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط