یک شب هم مهربان شده بودی

یک شب هم مهربان شده بودی؛
پاورچین پاورچین به خوابم آمدی
قهوه دم کردی
و در فنجان کوچکمان ریختی،
دلت نیامد صدایم کنی
بغلم کردی
قهوه یخ کرد،
من اما تا صبح گرم بودم...


#سحر_رستگار
دیدگاه ها (۶)

همه چیزخاطره ... گفتگوها...بوسه ها...هم آغوشی پیکرهای دلداده...

یک دوست داشتن هاییهم هستکه از دور است و درسکوت!که دلت برایش ...

دلتنگِ توام ...پشتِ پرچینِ اردی‌بهشت منتظرت می‌مانم . . . 🌷 ...

اردیبهشت... فقط حالاست که آدم بی بهانه دلش عاشقی میخواهد، که...

یه موقعی که ازش تقریبا ده سال گذشته ، ساعت نه شب جلوی تلویزی...

میز کوچکی دو نفره با پارچه ی چهارخونه ی قرمز!فکرش را بکن، خو...

سرویس امنیتی دیمن پارت سیزدهم:بعد از تمام شدن فیلم آکازا از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط