Multiparty

#Multi_party
#The_last_sunset_side_by_side
part:1.
(والنتینا)نویسنده:
دخترک با ضرب در اتاق پسر رو باز کرد و با اخمی که بین ابروهایش اورده بود و باعث زیبایی بیشتر چهره ی قابل پرستشش میشد قطره ای اشک از چشمانه همرنگ جنگلش بارید و با صدای نازک دلنوازش که الان بغض اجازه ی تسلط رو بهش نمیداد لب زد:
رزالیا: جئون... تو ...تو بازیم دادی! مثل... مثل به احمق باهام بازی کردی، باورم نمیشه... همه ی اون ابراز علاقه هات الکی بود؟! تمام وقتی که منو با صدای ویالون و اهنگ هات اروم میکردی همش از رو دقل بود؟ چطور...چطور دلت اومد، حتلا که اکست میخواد بهت برگرده به همین سادگی منو...منو ول میکنی؟
بغض باعث لکنت دخترک بیچاره ی ما میشد! دخترکی با قد بلند پوست سفید و بلوری اندام خیره کننده و چشمانی دلربا اون همه جوره از عشق سابق جئون بهتر و دلربا تر بود! جئون تمام جدیتش رو جمع کرد و با تمام ارامش و بیخیالی گفت:
جئون: من همون موقع هم بهت گفتم، گفتم که اگه الان باهات وارد رابطه شدم بخاطر فراموش کردن اون دختر هست شاید بهت احساسی داشته باشم اما من هنوزم قلبم برای اون میتپه باید بدونی من قبل از با تو عشق اولی داشتم ما ۴ سال باهم بودیم، در مقایسه با احساسی که با تو توی ۶ ماه داشتم اون قوی تر حالا که میخواد بهم برگرده من.. من نمیتونم بیخیالش بشم من اونو خیلی دوست دارم من متاسفم اما تو..‌ تو باید بری نمیخوام باعثه دردسر ما بشی ازت معذرت میخوام ولی نه!
رزالیا: پس... پس من چی؟ وقتی اون ولت کرد وقتی اون با اون پسره ولت کرد و رفت چی؟! من از اول عاشقت بودم درسته؟ من از همون روز اول من از ۱۶ سالگی عاشقت بودم هربار اون دختر ولت کرد من پیشت بودم! من ارومت کردم من بهت قوت قلب دادم حالا...حالا اون دوباره حوصلش سر رفته و برگشته بهت و تو بازم قلبه منو شکوندی جئون مطمئن باش ایندفعه هم ولت میکنه اما دیگه منی نیست این اخرین دیداره ماعه امیدوارم دیگه چهره ی نحست و نبینم!
جئون: بیین اون هرکاریم کرده باشه به تو ربطی نداره منم کارایی کردم بازم به تو ربطی نداره من عاشقشم و تا اخر دنیا هم منتظرشم شاید تورو دوست داشتم ولی همیشه عاشقه اونو!