تو روز بارونی پارت

تو روز بارونی پارت ۱۱


انیا: او......... اون چیه!
دامیان: هوف چه بارونی این........ انیاست؟!
انیا: دامیان تویی اونجا وایسادی؟
داماین: انیا مراقب باش
.
.
.
.
انیا: دامیان داری چیکار میکنی؟
دامیان: سفت بهم بچسب اون بنظر نمیاد ادم یا حیوون باشه
انیا: چی؟! دیونه شدی مگه این چیزا وجود داره؟
معلومه که ممکنه وجود داشته باشه *
دامیان انیا میترسه
دامیان: از اینجا تکون نخور بیا یه مغازه یکم اون ور تر هست اروم میریم اونجا
انیا: باشه
.
.
.
.
.
دامیان: بلاخره رسیدیم
انیا: هق هق اره
دامیان:!!!
حالت خوبه؟ چی شده
انیا: اره خوبم چیزی نیست
بکی: هان شما اینجا چیکار دارید؟
انیا: ۲ ساعته غیب شدید
بکی: ها؟
فروشنده: ا ببخشید ولی گفتن تا وقتی که بارون بند نیومده منتظر بمونیم انگار یچیز عجیب دیدن
انیا:درسته برا همینه که امروز نمی تونم ذهن کسی رو بخونم طبیعیه؟*
مکس: ا نگاه کنید بارون بند اومد بیاید بریم
همگی: باشه
ادامه دارد.......

ام فقط می خواستم بگم قرار نیست تخیلیش کنم فقط می خواستم یکم راجب اینکع روز هایی که بارون میاد قدرت انیا آزاد میشع و تبدیل بع یک انسان میشه و برا خودش می چرخه قرار نیست مفهوم اصلی داستان رو تغیر بده
دیدگاه ها (۲)

اوپنینگ اوشی نو کو فصل جدید 💖

من واقعا حواسم نیست ۹۴ تایی شدنمون مبارک 💝💝💝💝✨✨💝✨💝💖💖💖💖💖💖🎊🎊🎊🎊...

تو روز بارونی پارت ۱۳ (زمان حال) دامیان: حالا چه گوهری می خو...

کد سفید جاسوس و خانوداهخدایی دعا کنید بیاد تا نرفتم ژاپن کله...

قلب تو خالی پارت ۱ فیک نویسی سلام بچه ها من فیک نویس انیمه ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط