احادیثمعصومع

احادیث14معصوم(ع):
✾✾═══════════﷽══════════✾✾

از رفاقت با چه کسانی پرهیز نمابیم؟

چاپلوسان

همچنین باید از رفاقت با چاپلوسان پرهیز کرد، زیرا آنان به ظاهر از دوستشان تعریف و تمجید و تحسین می کنند، آنان زبان فریبنده و گفتارهای به ظاهر شیرینی دارند که نباید مورد فریب زبان و سخنان به ظاهر شیرین آنان قرار گیریم.

خاک بر روی چاپلوس بپاشید
شاعری نزد عثمان آمد و در حضور اطرافیان به مدح و ستایش او پرداخت، اطرافیان احسن گفتند، ابوذر خشمگین شد برخاست مشتی خاک برداشت و به صورت آن شاعر چاپلوس پاشید.

به ابوذر اعتراض شد، ابوذر گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمود به صورت مداحّان چاپلوس و متملّق خاک بپاشید. (1)

چاپلوس دورو

هنگامی که معاویه؛ یزید را به عنوان ولیعهد در مسند کاخ حمراء نشاند، مردم می آمدند بر معاویه سلام می کردند، سپس به یزید متوجّه شده و بر او سلام می کردند، در این میان مردی چاپلوس به معاویه رو کرد و گفت:

ای امیرمؤمنان بدان که اگر زمام امور مسلمانان را به فرزند خود یزید نمی دادی، موضوع زمامداری مسلمانان ضایع می شد.
« احنف بن قیس » که از بزرگان و اندیشمندان آن زمان بود در آنجا نشسته بود، معاویه به او گفت: تو چرا چیزی نمی گویی؟

احنف گفت: اگر راست بگویم از تو می ترسم اگر دروغ بگویم از خدا می ترسم.
معاویه دستور داد پول هنگفتی به چاپلوس دادند و گفت: خداوند تو را در راه اطاعت جزای خیر دهد.

وقتی احنف از مجلس بیرون آمد، با آن مرد چاپلوس روبرو شد، چاپلوس گفت: من به خوبی می دانم که بدترین مخلوقات خداوند این معاویه است و پسرش، ولی پولها و درهم و دینارها در کنار او ریخته شده، ما نمی توانیم از آن پولها استفاده کنیم غیر از این راهی که دیدی.

احنف گفت: ساکت باش، آدم دورو سزاوار است که نزد خداوند روی سفید نداشته باشد. (2)

پدرم در گردنه خر دزدی می کرده
مردی به حضور کریمخان زند آمد و از دو چشمانش اشک می ریخت و هرچه می خواست حرف بزند گریه امانش نمی داد، کریمخان از باب دلسوزی گفت او را به گوشه ای ببرید تا کمی آرام بگیرد، پس از آرامش به حضور کریمخان بردند و مورد نوازش شاه قرار گرفت، وقتی شاه از حالش پرسید، گفت:

من روزگار بسیار تلخی داشتم، زیرا کور مادرزاد بودم و راه به جایی نمی بردم تا آنکه یک روزی افتان و خیزان خودم را به کنار قبر پدرت رساندم و از روح مقدّسش خواستم که به من بینایی کرامت کند، آنقدر گریه کردم تا به خواب رفتم، در خواب یک مرد جلیل القدری را دیدم که به نزد من آمد و دست بر چشمان کور من گذاشت و گفت: من ابوالوکیل پدر کریم خان هستم و چشمت را شفا داده ام.

بعد از این صحبت از خواب برخاستم دیدم چشمهای نابینای من باز شده و جهان تاریک در برابر دیده ام روشن گردید، اینک خدمت رسیدم تا به عرض برسانم که قبله عالم فرزند چنین پدری هستید هر امری بفرمائید مطیع فرمانم.

کریم خان دستور داد دژخیمی بیاید تا چشمان این مرد را از جا درآورد، حضّار به شفاعت برخاسته و گفتند:

این مرد از فرط بیچارگی چنین گفته تا عطائی و بخششی از شما دریافت نماید، وکیل شفاعت مردم را پذیرفت و از تقصیر او گذشت و گفت: پدرم تا زنده بود در گردنه « بید سرخ » خر دزدی می کرده، حالا که من به این مقام رسیدم، چاپلوسان برای او مقبره ساختند و اکنون تو دروغگوی چاپلوس او را صاحب معجزه می خوانی، ای کاش چشمانت را درمی آوردم تا می رفتی دوباره از او چشم سالم می گرفتی. (3)

آری در هر عصر و زمانی چنین افراد چاپلوسی بوده اند و هم اکنون نیز وجود دارند و در آینده هم خواهند بود که برای به دست آوردن متاع دنیا و پست و مقام آن، نزد اربابان و صاحبان منصب چاپلوسی
کنند، ولیکن ما باید هوشیار و مراقب باشیم زیرا آنان فقط به فکر منافع خویش هستند.
در این باره روایاتی موجود است که اشاره دارد به مذمّت چاپلوسان و نیز آنهائی که دوست دارند از آنها مدح و ستایش شود.

قال علی (علیه السّلام):
تمنّای ثنا و تعریف نابجا از مردم داشتن
ابلهی و حماقت است.(4)

قال علی (علیه السّلام):
تعریف بیش از حد، تملق و چاپلوسی است.(5)

قال علی‌ (علیه السّلام):
بزرگترین مراتب حماقت زیاده روی در تعریف و توبیخ است.(6)

قال علی (علیه السّلام):
چاپلوسی از اخلاق مردان با ایمان نیست.(7)

داراب شهریار گوید:
« آنکه در دوستی تو را ستایش کند به چیزی که در تو نباشد در دشمنی نیز روایت کند چیزی را که در تو نیست. » (8)

و امیرمؤمنان علی بن ابیطالب (علیه السّلام) در این زمینه می فرماید:

با چاپلوس رفاقت مکن که او کارش را برای تو زینت می دهد و دوست دارد تو هم مانند او باشی.(9)

پی نوشت:
1- محمد محمدی اشتهاردی، پندهایی از تاریخ، ص 288.
2- همان، ص 322.
3- محمد مهدی تاج لنگرودی، کشکول ممتاز، ص 205.
4- عبدالواحد آمدی،‌ غررالحکم، جلد
دیدگاه ها (۱)

شرحی کوتاه بر زندگی مرحوم مقدس اردبیلیشیخ جلیل، عالم ربانی ا...

ماشهید نداده ایم ک مرغ و برنج ارزان شود ماشهید داده ایم ک بی...

گر به خود آیی به خدایی رسی. پس به خود " آ "

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط