بیب

_بیب
+هوم
_امشب قرار نیست تو درد بکشی
+هوم (با نیشخند)
_بلکه قراره لذت ببریم
+خیلی مشتاقم شب بشه
_کم مونده نترس

که وقتی نگاه جیمین و فیلیکس کردن دیدن اون دوتا نیستن

+کوشن
_نمیدونم
+بیا بریم حیاطُ ببینیم
_بریم

رفتن حیاط و دیدن جیمین و فیلیکس نشستن و دارن با ذوق چیزی رو برتی هم تعریف میکنن و اونا رفتن بالا سرشون

×ته‌ته جونم کوکی جونم چیزی شده
+تو باهم انقدر زود پسر خاله میشی
_بزار دو روز شه اوده باشی هنوز یه روزم نشده
×خب حالااااااااااا منو بگو گفتم اخلاقتون انگار یخه یکم باز شه
+با ما بودی
×کسی دیگه‌ای هم اینجاست
_امشب روی تخت میبینمت آقای زبون دراز (زیر لب که کسی نشنوه)

و تهکوک بدون حرفی از اونجا رفتن تا به کارای باندشون برسن و تا شب برنگشتن

(ساعت : ۵ و نیم)

ته داخل اتاق کارشه که کوک میاد داخل

+خب
_چی خب
+فکر کردی میخوایم چطوری جیمین رو ........ که بعد ازم جواب کارمون رو نخواد
_خب اره
+بگو
................_
........+
.......................‌._
...............+
........._

ته نقشه رو گفت

+چیزه
_هوم چیه
+ما از ک****ا****ن****د****و****م استفاده نمیکنیم
_نه
+ولی اگه حام
_مهم نیست
+پس باشه


((شرط))
((لایک : ۱۰))