Life goes on with pain. P30
لیا ویو:امشب بالاخره باید کار خودمو بکنم و جونگ کوک رو متعلق به خودم کنم پس بعد از حال و احوال پرسی توی جام شرابش دارویی رو که از داروخانه واسه تحریک کردن گرفته بودم رو توی جام شرابش ریختم بعدش رفتم جلوی آینه به خودم عطر زدم بعدش دکمه های لباسم رو بازتر کردم و سینه هامو دستکاری کردم تا بزرگتر به نظر برسه (🤢)
رفتم پیش جونگ کوک نشستم و جام شرابی رو برای خودم پر کردم دیدم که دلینا بهم داره نگاه میکنه بهش چشم غره رفتم و به طرف جونگ کوک برگشتم و دیدم نیمه مسته
کوک:عه لیا ..،تویی …سلام…
لیا:اره عزیزم سلام (عشوه و ممه هاشو تکون داد ریز ریز)
پ/پ:لیا بسه …(جدی)
لیا:بابا بزرگ جونم پسر دایمه خُب..داریم باهم صحبت میکنیم….
پ/پ:لیا جونگ کوک داره ازدواج میکنه؛ تو نباید این کارهارو بکنی دلینا که همسر آینده جونگ کوکه از این کارا نمیکنه و حیا داره حالا توکه تازه دختر عمه جونگ کوکی نه همسرش…
لیا :ددی بزرگ جونم یه امشب دیگه بزارید خوش بگذره
پدر بزرگش چشم غره ای به او رفت و جام نوشیدنی اش را سر کشید
لیا :جونگ کوکییی جونممم(عشوه و به نمایش گذاشتن بدنش)
جونگ کوک هم انگار که تحریک کننده روش تاثیر گذاشته باشه گفت:هومممممم….خوشم اومدددد(مست)
یونا:دلینا نگران نباش جونگ کوک الان که مسته حالش دست خودش نیست وگرنه خیلی با حجب و حیاءع
دلینا لبخندی به نشانه تائید زد..
لیا که انگار تشنه این بود که جونگ کوک رو بیشتر تحریک کنه فاصله بینشون رو طوری کرد که بدناشون به هم چسبیده بود ولمسش میکرد گفت:
لیا:میخوای بیشتر ادامه بدیم؟..(عشوه)
کوک:اوه البته نامزد عزیزم ….
دلینا که چشمانش از این حرف جونگ کوک از حدقه بیرون بود لب زد:نامزد عزیزم؟!!!…لیا رو میگه؟..خوبه بزار فکر کنه لیا نامزدشه…اینطوری منم راحت ترم
لیا:بریم توی اتاق واسه ادامه؟؟(عشوه)
کوک:اره منم دارم تحریک میشم نیازت دارم نامزد عزیزم…
ب/د:جونگ کوک پسرم !دوماد عزیزم!لیا نامزدت نیست!
مغز دلینا:بابااااا چرا آخهههه نههه چراااااا!!!؟؟ بزار با همون لیا ی هرزه حال کنه !!!😦
(من اینجا دارم از خنده جر میخورم🤣)
کوک:پس نامزد من کیه؟(مست)
رفتم پیش جونگ کوک نشستم و جام شرابی رو برای خودم پر کردم دیدم که دلینا بهم داره نگاه میکنه بهش چشم غره رفتم و به طرف جونگ کوک برگشتم و دیدم نیمه مسته
کوک:عه لیا ..،تویی …سلام…
لیا:اره عزیزم سلام (عشوه و ممه هاشو تکون داد ریز ریز)
پ/پ:لیا بسه …(جدی)
لیا:بابا بزرگ جونم پسر دایمه خُب..داریم باهم صحبت میکنیم….
پ/پ:لیا جونگ کوک داره ازدواج میکنه؛ تو نباید این کارهارو بکنی دلینا که همسر آینده جونگ کوکه از این کارا نمیکنه و حیا داره حالا توکه تازه دختر عمه جونگ کوکی نه همسرش…
لیا :ددی بزرگ جونم یه امشب دیگه بزارید خوش بگذره
پدر بزرگش چشم غره ای به او رفت و جام نوشیدنی اش را سر کشید
لیا :جونگ کوکییی جونممم(عشوه و به نمایش گذاشتن بدنش)
جونگ کوک هم انگار که تحریک کننده روش تاثیر گذاشته باشه گفت:هومممممم….خوشم اومدددد(مست)
یونا:دلینا نگران نباش جونگ کوک الان که مسته حالش دست خودش نیست وگرنه خیلی با حجب و حیاءع
دلینا لبخندی به نشانه تائید زد..
لیا که انگار تشنه این بود که جونگ کوک رو بیشتر تحریک کنه فاصله بینشون رو طوری کرد که بدناشون به هم چسبیده بود ولمسش میکرد گفت:
لیا:میخوای بیشتر ادامه بدیم؟..(عشوه)
کوک:اوه البته نامزد عزیزم ….
دلینا که چشمانش از این حرف جونگ کوک از حدقه بیرون بود لب زد:نامزد عزیزم؟!!!…لیا رو میگه؟..خوبه بزار فکر کنه لیا نامزدشه…اینطوری منم راحت ترم
لیا:بریم توی اتاق واسه ادامه؟؟(عشوه)
کوک:اره منم دارم تحریک میشم نیازت دارم نامزد عزیزم…
ب/د:جونگ کوک پسرم !دوماد عزیزم!لیا نامزدت نیست!
مغز دلینا:بابااااا چرا آخهههه نههه چراااااا!!!؟؟ بزار با همون لیا ی هرزه حال کنه !!!😦
(من اینجا دارم از خنده جر میخورم🤣)
کوک:پس نامزد من کیه؟(مست)
- ۵.۳k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط