باورم نمیشه عاشقش شدم

باورم نمیشه عاشقش شدم....
پارت ۱۱
ات : چیییییی ؟؟ هی کی ؟؟
میا : امروز بابام گفت تهیوتگم به اجبار قبول کرد دیگه بقیشو نشنیدم
ات : باشه ... اها امروز قرار بود با سویون برم ببرون خدافظ
میا : خدافظ
فلش بک به ماشین ات ~>
ات : ایییی تهیونگ تو چیکار کردیییی عوضی
مکالمشون :
ته : سلام ات میشه ‌....
ات : فقط خفه شو همین الان بیا خونه
ته : ب . باشه
فلش بک به خونه ~>
ته : ات بزار توضیح بدم
ات : فقط سریعععع
چند ساعت قبل خونه ی بابای تهیونگ ~>
باباش ( علامت > )
< پسرم خوش اومدی
ته : میشه سریع بگین میخوام برم
< خب دختر خالت هانا دوست داره باهاش ازدواج کن
ته : م . من چرااا بابا مگه اجباره
< بله اجباره ( بلند )
ته : من باهاش ازدواج نمیکنم
< میدونی من یکیم ( نه بابااا )
ته : هر کسی هم‌که باشی نمیتونی جلوی منو بگیری من باهاش ازدواج نمیکنم
< تهیونگگگگگ تو باهاش ازدواج میکنی حرفم نزن
ته : ب . با....
< همین که گفتمممممم
زمان حال ~>
ات : یعنی واقعا قبول کردی ( گریه )
ته : ات من واقعا متاسفم و بعد ازدواجم پیشتم نگران نباش
ات : برو بیرون
ته : ات
ات : من مردی که زن داره تو خونم را نمیدم برو بیرون ( داد ) (* جون بابا )
ته : ولی دوست دارم
ات : گمشوو

لایک ؟؟
دیدگاه ها (۶)

باورم نمیشه عاشقش شدم....پارت ۱۲ ( اخر ) ات : گمشووته : ات ...

#سناریو_scenarioدرخواستی **وقتی میخای ب‍وسشون کنی ولی قدت نم...

باورم نمیشه عاشقش شدم....پارت ۱۰فلش بک به فردا صبح ~> ات :بل...

اومدم با یه پارت طولانی البته اگه مغزم این موقعه کار کنه . ب...

[love triangle][مثلث عشقی] P4(فلش بک) ات: ست بیول میای بریم ...

پارت ۱:)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط