احساس او
#فیک_استری_کیدز
𝐏𝟐𝟑
خدایا اصن چرا من؟...
پرش زمانی=زنگ تفریح بعد
داشتم از سردرد میمردم که یع صدایی شنیدم
صدای تقریبا آشنا:ا.ت
من:*تعجب
برگشتم طرف صدا و دوباره شنیدمش و رفتم ببینم ک کی صدام کرده؟
صدای تقریبا آشنا:ا.ت دخترم
من:دخترم؟
*تعجب عین گاو.....مامان؟ شناختم صداشو... صدایی ک هرگز قرار نی فراموش کنم
سراسیمه دویدم طرف صدا و هی فریاد میزدم:مامان مامان
کل مدرسه فک کرده بودم اسکلم ولی من مطمعن بودم ک صدای اونو شنیدم.... باگوشای خدم شنیدم صدام میکنه
مطمعن بودم ولی.... دیگه مامانو ندارم:(
اون... اون... مامان چرا صدام زد؟ حتما خیلی چیز مهمی بوده.ومنی ک دیگه انقد روح شدم که صدای ارواحم میشنوم😢😅
رفتم تو زیر پله مدرسه
احساس میکردم دیونه شدم
هی زمزمه می کردم:مامان... مامان... قول میدم مواظب بابا باشم
پرش زمانی=برگشتن خونه
قبل از عوض کردن لباسام رفتم پیش بابام
من:سلام
بابا:سلام دخترم
من:خوبی؟
بابا:خوبم بهترم میشم
من:بابا؟ امروز.................صدای مامانو شنیدم
بابا:اتفاقا منم میخواستم بگم ک امروز یه صدایی شبیه صدای مامانت بیرون در اتاق میگف هی ا.ت دخترم
من:اتفاقا ب منم همینو هی می گف
بابا:پس بزار یچیزی نشونت بدم.... برو کشو سومی دراورو باز کن
منم این کارو انجام دادم.
بابا:نامه هرو بیار
من یع کاغذ دیدم و اونو بردم پیش بابا
بابا:مامان ده دقیف قبل از اینکه بره اینو نوشت... البته خدش ننوشت چون اصن حتی نمیتونست بنویسه ولی باهزار زحمت گف اینو ب پرستار که واس ط بنویسه و بعد ب من گفت که اینو نگه دار به موقش ب ا. ت میگم کی اینو باز کنه غافل از اینکه ده دقیقه بعد باهامون خداحافظی کرد
نامه رو باز کردم
نامه:
دختر عزیرم
ا.ت تو برام از جونم ارزش مند تری و دخترم. میدونم که خوب میشم و دوباره بغلت میکنم فقط صبر کن
+اشک از تو چشام جمع شد+
دخترم من میدونم آینده تو درخشانه ولی الان نورای سفیدی رو میبینم به که به اندازه صورت تو درخشانند و بهم میگن که تو قراره ب سرنوست خطرناکی دچار بشی.
همین طور بابات
که حتی مجبور میشید با بابات از خونه ای که باهم توش شاد بودیم بیزار بشید دخترم فرار کن و باباتو فراموش نکن ممکنه دیگه نتونم ازت مراقبت کنم. ولی قول میدم تا همیشه مواظبت باشم
از طرف مامانی به ا. ت عزیز تر از جانم
ادامه دارد...
بچه ها ممکنه اینترنتم قطع بشه و نتونم بنویسم بخاطر همین ۳ تا پارت واستون گذاشتم
𝐏𝟐𝟑
خدایا اصن چرا من؟...
پرش زمانی=زنگ تفریح بعد
داشتم از سردرد میمردم که یع صدایی شنیدم
صدای تقریبا آشنا:ا.ت
من:*تعجب
برگشتم طرف صدا و دوباره شنیدمش و رفتم ببینم ک کی صدام کرده؟
صدای تقریبا آشنا:ا.ت دخترم
من:دخترم؟
*تعجب عین گاو.....مامان؟ شناختم صداشو... صدایی ک هرگز قرار نی فراموش کنم
سراسیمه دویدم طرف صدا و هی فریاد میزدم:مامان مامان
کل مدرسه فک کرده بودم اسکلم ولی من مطمعن بودم ک صدای اونو شنیدم.... باگوشای خدم شنیدم صدام میکنه
مطمعن بودم ولی.... دیگه مامانو ندارم:(
اون... اون... مامان چرا صدام زد؟ حتما خیلی چیز مهمی بوده.ومنی ک دیگه انقد روح شدم که صدای ارواحم میشنوم😢😅
رفتم تو زیر پله مدرسه
احساس میکردم دیونه شدم
هی زمزمه می کردم:مامان... مامان... قول میدم مواظب بابا باشم
پرش زمانی=برگشتن خونه
قبل از عوض کردن لباسام رفتم پیش بابام
من:سلام
بابا:سلام دخترم
من:خوبی؟
بابا:خوبم بهترم میشم
من:بابا؟ امروز.................صدای مامانو شنیدم
بابا:اتفاقا منم میخواستم بگم ک امروز یه صدایی شبیه صدای مامانت بیرون در اتاق میگف هی ا.ت دخترم
من:اتفاقا ب منم همینو هی می گف
بابا:پس بزار یچیزی نشونت بدم.... برو کشو سومی دراورو باز کن
منم این کارو انجام دادم.
بابا:نامه هرو بیار
من یع کاغذ دیدم و اونو بردم پیش بابا
بابا:مامان ده دقیف قبل از اینکه بره اینو نوشت... البته خدش ننوشت چون اصن حتی نمیتونست بنویسه ولی باهزار زحمت گف اینو ب پرستار که واس ط بنویسه و بعد ب من گفت که اینو نگه دار به موقش ب ا. ت میگم کی اینو باز کنه غافل از اینکه ده دقیقه بعد باهامون خداحافظی کرد
نامه رو باز کردم
نامه:
دختر عزیرم
ا.ت تو برام از جونم ارزش مند تری و دخترم. میدونم که خوب میشم و دوباره بغلت میکنم فقط صبر کن
+اشک از تو چشام جمع شد+
دخترم من میدونم آینده تو درخشانه ولی الان نورای سفیدی رو میبینم به که به اندازه صورت تو درخشانند و بهم میگن که تو قراره ب سرنوست خطرناکی دچار بشی.
همین طور بابات
که حتی مجبور میشید با بابات از خونه ای که باهم توش شاد بودیم بیزار بشید دخترم فرار کن و باباتو فراموش نکن ممکنه دیگه نتونم ازت مراقبت کنم. ولی قول میدم تا همیشه مواظبت باشم
از طرف مامانی به ا. ت عزیز تر از جانم
ادامه دارد...
بچه ها ممکنه اینترنتم قطع بشه و نتونم بنویسم بخاطر همین ۳ تا پارت واستون گذاشتم
- ۵.۱k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط