میگوید این همه اذیتت کردم

میگوید این همه اذیتت کردم،
باز رهایم نکردی؟
گفتم یکبار دیر به مدرسه رسیدم.
هیچکس در حیاط نبود.
آقای ناظم به سمتَم آمد و ترکه‌اش را بالا گرفت. بعد با ابرو اشاره کرد که دستم را جلو بیاورم.
ترکه‌ی اول، ترکه‌ی دوم، ترکه‌ی سوم...
گریه‌ام گرفت
هیچکس نبود،
پاهای ناظم را بغل کردم
کسی را بغل کرده بودم که داشت آزارم میداد...
دیدگاه ها (۶)

ای عشق تو در جان کسی و آن کس منای درد تو درمان کسی و آن کس م...

فریاد ز عشق و آه از سوزِ تبششد نخلِ وفا خشک و نخوردم رطبشافس...

امشب شب عید استدعا باید گفتاز بهر ظهور ربنا باید گفت میلاد ا...

زنی كـه حالش بـا يک كتاب،يک شعر،يک ترانه،يـا فنجانی قهوه، به...

بیب من برمیگردمپارت : 77به خونه رفتیم ساعت ۶ عصر بود سریع حا...

فرار من

نام فیک: عشق مخفیPart: 43ویو جیمین*من رفتم ارایشگاه و...خلاص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط