همخواب رقیبانی و من تاب ندارم

همخواب رقیبانی و من تاب ندارم

بی‌تابم و از غصهٔ این خواب ندارم

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

سیار ستمکار و بسی عهد شکن هست

اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

پیش تو بسی از همه کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نمانَد دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار، وفادارترم من

بر بی‌کسی من نگر و چاره‌ی من کن
زان کز همه کس، بی‌کس و بی‌یارترم من
دیدگاه ها (۴)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط