سرد می گذشت و گرم می خندید

سرد می گذشت و گرم می خندید
آن آدمک محال زندگی ام
گفته بودم که" برف "نام دیگر توست___
دیدگاه ها (۶)

بگفت:تو ز چه سیری؟ بگفتم:از جُز تو...#مولانا

شبی گفتی به آغوش تو آیم       چه شب‌ها رفت و آغوشم تهی ماند ...

شده آیاکه نفهمی که چه مرگت شده است؟من دقیقا به همین حالدُچار...

می شود عاشق بمانیم؟می شود جا نزنیم؟می شود دِل بِدَهَمدِل بِد...

یه شب سرد زمستونی، یه بچه‌گربه کوچولو با پتو پیچیده شده بود ...

#پاییز…شعری ست کهدست هاي‌ من و ” تو “قافیه يآخر آن می شودسخت...

زندگی نوشیدن چای دم صبح است !آفتابی که از صورت خورشید به زمی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط