دنیای دیگر پارت ۱۱
پارت قبل رو حتما اول ببینید
دازای هم با حرف رانپو امیدوارم میشه و محکم به همه نگاه میکنه : ما آیومی رو پیش خودمون میاریم! ما میتونیم ! حالا بهترین تیم کی
دستش رو دراز میکنه همه دست هاشون رو روی دست دازای میزارن و باهم میگن:گروه ماااااا !!!
باهم به سمت نزدیک ترین کافه میرن و همه قهوه سفارش میدن
آتسوشی:ولی من خودم قهوه درست کردم
چویا:!اون رو بعد میخوریم نگران نباش آتسوشی-سان!
آتسوشی:منو همون آتسوشی صدا کنید هم شما و هم رانپو-سان!
رانپو:پس تو هم منو رانپو خالی صدا کن
چویا:منم چویا خالی
دازای:آکوتاگاوا!
آکوتاگاوا: ب.بله! 😶
دازای:بحث خودمونی بودن و راحت بودن با همه شد تورو ، آکو صدا کنم ؟😁
آکوتاگاوا:اسمم به این قشنگی !!!!!
آتسوشی:من موافقم!😁😆 خیلی اسم بهتره !😝
آکوتاگاوا: دلت دعوا میخواد! حرف اضافه نزن!
آتسوشی پنجه هاشو آماده میکنه:چیکار میکنه
آکوتاگاوا: الان میفهمی!
دازای خیلی ریلکس موهبت دوتاشون رو خنثا کرد
دازای:خفه شید بیزحمت، وقت دعوا نیست
آتسوشی:یک خط روی گونش دازای-سان !!! لطفا!!!
آکوتاگاوا:نه بابا تو دعوا میخوای
آتسوشی به گونه ی اکو چنگ میزنه و اکو میزنه داخل دست آتسوشی و موهاشو میکشه و آتسوشی میزنه تو دست اکو بعد گیس کشی میشه و همو میکشن دازای و چویا و رانپو هم نگاه میکنن تازه از نا کجا آباد پوفیلا پیدا میشه!
رانپو: میگم بهتر نیست اینا برن بیرون؟ اگر بیان بندازنمون بیرون بعد ...
چویا:فهمیدم!
چویا با موهبت اون هارو بلند میکنه میبره بیرون یک جای خلوت میندازه پایین
آتسوشی:آخخ!🥺😖
آکوتاگاوا:سوسول!😒
آتسوشی بلند میشه و به سمت آکو حمله ور میشه و چنگ میزنه و آکو اتسوشی رو زمین میندازه داشت به جاهای بد و دیه بزرگ کشیده میشد
دازای:بسه ! به اندازه ی کافی هم دیگه رو پاره کردید ما اینجا نخ و سوزن نداریم ! گفته باشم ! نخ داشتیم و سوزن اون موقع یک چیزی حداقل شما رو میدوختیم ولی نداریم!
بعد با لحن ترسناک ادامه داد : برید داخل کافه!😑😠
آتسوشی و آکو:چشم😧😰
همه دوباره وارد میشن و قهوه هارو میارن و دازای برای همه بجز چویا یک کیف شکلاتی و برای چویا یک کیک هویچی میگیره
آکو:کیک هویجی !! نمیدونستم داریم !
چویا:شما هیچی رو نمیدانی گلم!😊🤭 دازای چرا برای من هویجی گرفتی!؟🤨
دازای:همینجوری گفتن مال تو متفاوت باشه !😀😉
چویا یکم خجالت میکشه: اینقدر حرف مفت نزن!😠😶
دازای:خوب بریم سر اصل ماجرا من گفتم بیایم کافه تا درمورد سفر حرف بزنیم!
رانپو:فکر خوبی ! خوب اول از همه ، کسی سوالی داره ؟
دازای هم با حرف رانپو امیدوارم میشه و محکم به همه نگاه میکنه : ما آیومی رو پیش خودمون میاریم! ما میتونیم ! حالا بهترین تیم کی
دستش رو دراز میکنه همه دست هاشون رو روی دست دازای میزارن و باهم میگن:گروه ماااااا !!!
باهم به سمت نزدیک ترین کافه میرن و همه قهوه سفارش میدن
آتسوشی:ولی من خودم قهوه درست کردم
چویا:!اون رو بعد میخوریم نگران نباش آتسوشی-سان!
آتسوشی:منو همون آتسوشی صدا کنید هم شما و هم رانپو-سان!
رانپو:پس تو هم منو رانپو خالی صدا کن
چویا:منم چویا خالی
دازای:آکوتاگاوا!
آکوتاگاوا: ب.بله! 😶
دازای:بحث خودمونی بودن و راحت بودن با همه شد تورو ، آکو صدا کنم ؟😁
آکوتاگاوا:اسمم به این قشنگی !!!!!
آتسوشی:من موافقم!😁😆 خیلی اسم بهتره !😝
آکوتاگاوا: دلت دعوا میخواد! حرف اضافه نزن!
آتسوشی پنجه هاشو آماده میکنه:چیکار میکنه
آکوتاگاوا: الان میفهمی!
دازای خیلی ریلکس موهبت دوتاشون رو خنثا کرد
دازای:خفه شید بیزحمت، وقت دعوا نیست
آتسوشی:یک خط روی گونش دازای-سان !!! لطفا!!!
آکوتاگاوا:نه بابا تو دعوا میخوای
آتسوشی به گونه ی اکو چنگ میزنه و اکو میزنه داخل دست آتسوشی و موهاشو میکشه و آتسوشی میزنه تو دست اکو بعد گیس کشی میشه و همو میکشن دازای و چویا و رانپو هم نگاه میکنن تازه از نا کجا آباد پوفیلا پیدا میشه!
رانپو: میگم بهتر نیست اینا برن بیرون؟ اگر بیان بندازنمون بیرون بعد ...
چویا:فهمیدم!
چویا با موهبت اون هارو بلند میکنه میبره بیرون یک جای خلوت میندازه پایین
آتسوشی:آخخ!🥺😖
آکوتاگاوا:سوسول!😒
آتسوشی بلند میشه و به سمت آکو حمله ور میشه و چنگ میزنه و آکو اتسوشی رو زمین میندازه داشت به جاهای بد و دیه بزرگ کشیده میشد
دازای:بسه ! به اندازه ی کافی هم دیگه رو پاره کردید ما اینجا نخ و سوزن نداریم ! گفته باشم ! نخ داشتیم و سوزن اون موقع یک چیزی حداقل شما رو میدوختیم ولی نداریم!
بعد با لحن ترسناک ادامه داد : برید داخل کافه!😑😠
آتسوشی و آکو:چشم😧😰
همه دوباره وارد میشن و قهوه هارو میارن و دازای برای همه بجز چویا یک کیف شکلاتی و برای چویا یک کیک هویچی میگیره
آکو:کیک هویجی !! نمیدونستم داریم !
چویا:شما هیچی رو نمیدانی گلم!😊🤭 دازای چرا برای من هویجی گرفتی!؟🤨
دازای:همینجوری گفتن مال تو متفاوت باشه !😀😉
چویا یکم خجالت میکشه: اینقدر حرف مفت نزن!😠😶
دازای:خوب بریم سر اصل ماجرا من گفتم بیایم کافه تا درمورد سفر حرف بزنیم!
رانپو:فکر خوبی ! خوب اول از همه ، کسی سوالی داره ؟
- ۲.۶k
- ۲۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط