در مزرعه چای

.


در مزرعه چای
فریاد زدم آااای

بانوی شمالی
سرسبزی شالی

چشمان تو ماه است
صبحانه به راه است؟

چون نرگس شیراز
خندیدی و با ناز

گفتی به من امروز
چایم شده لب سوز

قند لب مان شیرین
بر سفره ما بنشین

چایت بدهم با قند
آرام زدم لخند

ای ماه شب آویزم
ای مظهر پاییزم

هستی که منم هستم
از شور تو سرمستم

شاداب و جوانی تو
پاینده بمانی تو...
دیدگاه ها (۹)

طرح پیشنهادی برای لباس پرسپولیس برای فصل جدید..

تا خاطره‌ها زنده‌اند،من هم دوری‌ات را دوام می‌آورماشک‌ها را ...

عقیده بعضی انسانها.بر مبنای عقده اشان شکل میگیرد..

هفته ششمشش تایی نشی صلوات... خخخخخخخخخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط