از تنهایی

از تنهایی
به میان مردم
می‌گریزم
و از مردم به تنهایی
پناه می‌برم
راست می‌گفتی‌نیما
به کجای این شب تیره
بیاویزم
قبای ژنده‌ی خود را...
دیدگاه ها (۱)

کاش دفترچه راهنما داشتی ,میدونستم چجوری باهات کار کنم .‌‌..

هر چیزی دوران خودش را دارد... از وقتش که بگذرد ,تبدیل به بی ...

عادت کرده بود قبل از خواب برایش شعر بخوانم! یکجوری عادت کرده...

ما زود رسیدیم به تهش ...یعنی اون خواست که زود برسیم ,وگرنه م...

تو در میان این کوچه هاو در این شب هاکه انگار صبح ندارندداری ...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط