پلنگ صورتی مناطق ابگوشت زده

پلنگ صورتی مناطق ابگوشت زده😎:
اخه این چه اسماییهههه
اهم ادامهههه
۲ساعت بعد*
از زبان هیتسو*
اخیشششش بلاخره تموم شد خیلی خسته شدم
پرش زمانی به خونه *
داشتم ناهارمو اماده میکردم دقیقا همون سوپی که مامانم درست میکرد
رفتم نشستم پای لب تابم تا هم یه چی ببینم هم یه چی کوفت کنم اولین قاشق سوپ رو که خوردم بقضم گرفت دلم واسه مامانم خیلی تنگ شده بود اون تصاویری که اون موقع دیدم مناسب یک بچه ی چهار پنج ساله نبود
*توی زمان حادثه*
هیتسو: مامانن بابا الان میریم خونه؟
مامان: اره دیگه تقریبا امروز خیلی خوش گذرونی کردیم 😊
بابا: اره عزیزم الان میریم خونه تا یکمی استراحت کنیم
هیتسو : باشه ولی دوباره میایم بیرون دیگه ؟
مامان و بابا: اره معلومه که میایم😊
هیتسو : هوراااااااا
که یکدفعه همه چیز برام از شادی و خوشحالی تبدیل به زخم و درد های روی تنم بود
تنها چیزی که میدیدم ماشین له شدمون بود و جنازه ی مامان و بابام زیرش بعد اون اتفاق فقط من زنده موندم بعدش هم تاریکی
وقتی بیدار شدم روی تخت بیمارستان بودم دستم و کلم باند پیچی شده بود و به اون یکی دستم کلی سرم وصل بود بعدش خالم با یک قیافه ی خیلی غمگین و چشمای پف کرده و قرمز اومد داخل و منو بغل کرد و گریه کرد بعد اینکه فهمیدم مادر و پدرم مردن فقط یه ارزو داشتم اینکه کاشکی تا اخرین لحظه انقدر غر نمیزدم و باهاشون خداحافظی میکردم
خاسته ی زیادیه :)؟
دیدگاه ها (۱۰)

پلنگ صورتی مناطق ابگوشت زده 🗿🔪:سرمو از رو میز بلند کردم مثل...

ما هیچ وقت از این عکسا وایب خوبی نمیگیریم......بچها بنظرتون ...

چون پست قبلی درخواست ها خیلییی زیاد بووپس بریم زندگی نامه ی...

بچها بنظرتون از زندگی روزانه هیتسوریا سناریو بنویسم؟ خداوکیل...

خندیدن ماه پارت اول فصل دوم

《مدرسه رویایی》

p1ساعت نزدیک ۲نصف شب بود و هنوز تهیونگ خونه نیومده بود خیلی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط