چمدانم را گوشهی اتاق میگذارم و درش را باز میکنم و تک تک لباسهایم ...

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴"
"𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟺"

چمدانم را گوشه‌ی اتاق میگذارم و درش را باز میکنم و تک تک لباس‌هایم را در کمدم میچینم

دلم نمیخواست از همین اول کاری اتاقم بهم ریخته باشد

لباس هایم را هم با یک دست لباس راحتی تعویض میکنم و آبی به صورتم میزنم تا این پژمردگی در چهره‌ام مشخص نشود

قیافه‌ام خیلی خیلی عروسکی بود اگر کسی میدیدتم حتی تصور نمیکرد که ازدواج کرده باشم چه برسه به طلاق

موهایم را شانه‌ میزنم و میبافم تا اذیتم نکنند

با صدای احوال‌پرسی خفیفی که به گوشم میرسد میفهمم که عمه و عمو نیز آمده‌اند و باید در جمعشان حضور یابم

چند دم و بازدم عمیق میکشم و از اتاقم خارج میشوم

از نرده‌های طبقه‌‌ی دوم میبینم که هنوز دم‌ درند و نیامده دارند خوش و بش میکنند

جیمین را نمیبینم اما میدانم که در سالن پذیرایی نشسته است

و مطمئنم که الان بی‌حوصله است چون النا به خاطر دادش حسابی به جانش غرزده است

النا هم که ظاهرا با جیمین قهر کرده بود و اصلا حوصله‌ی صحبت کردن را نداشت ولی مگر میشد از مادرش استقبال نکند ؟

از وقتی یادم می‌آید النا همیشه بچه‌ننه و لوس و مامانی بود و بیشتر از هر کس دیگری به مادرش وابسته بود

عمه الینا "مادر النا" از کودکی توجه بسیاری به النا کرده بود و هر آنچه که میخواست را برایش فراهم کرده بود

به همین دلیل هم النا به آدمی طماع و حریص تبدیل شده بود

اولین نفر عمه الینا متوجه حضورم میشود و حالش حسابی گرفته میشود

عمو نیز رد نگاه او را میگیرد و به منی که مغرورانه به نرده‌ها تکیه زده بودم میرسد

برایش دستی تکان میدهم و سلام میکنم که لبخندی به رویم میپاشد و میگوید :

عمو ــــ سلام عزیزدل عمو ، چرا نیومدی پایین !؟

"𝙱𝙻𝙰𝙲𝙺 𝙶𝙾𝙳𝙳𝙴𝚂𝚂"
دیدگاه ها (۱۵)

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟻"ــــ چشم عموجون الان میام پشت بند حرفم ب...

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟼"من کنار مادربزرگ ، عمه کنار عمو ، النا ک...

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟹"النا ــــ جیـ ... جیمین !؟ با صدای ناباو...

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟸"النا ــــ بابا شما چرا حالیتون نیست ا.ت ...

"𝙼𝚈 𝙴𝚇 𝚆𝙸𝙵𝙴""𝙿𝙰𝚁𝚃_𝟽"پسرعمه ــــ شما !؟با صدای متعجبش به خود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط