چند شاتی تهیونگ
چند شاتی تهیونگ
part 1
*وقتی تهیونگ پدرته و برادرت بهت تجاوز میکنه*
با هزار تا بدبختی بالاخره از خرید برگشتم....
هفففف... کلی خرید کردم..
نایلون هارو داخل آسانسور گذاشتم..
وارد آسانسور شدم...
دکمه طبقه ۶رو فشار داد....
آسانسور شروع به حرکت کرد و به طبقه ۶ رفت...
از آسانسور پیاده شدم و کلید رو داخل انداختم و در رو باز کردم...
هف...
وارد خونه شدم..
دور و بر رو نگاه کردم... لئو*برادرش* روی مبل نشسته بود.
+سلام....
-سلام سکسی لیدی*دیوث*
+ مثل آدم حرف بزن
-چی گفتم مگه بیبی
+خفه شو..
گفت و نایلون لباس هارو داخل اتاقش گذاشت.
بعد لباسشو عوض کرد و به آشپزخونه رفت...
یه فنجون قهوه درست کرد ..
تیکه ای از کیک رو برداشت و خورد، دوباره از روش قهوه رو خورد...
+ اه... چقدر خستم
-میخوای خستگیت بو در بیارم؟هوم؟
-نمیخوام..
گفت و لیوان های کثیف رو داخل ماشین ظرف شویی گذاشت...
خواست بره به سمت اتاقش که لئو ات رو گرفت و چسبوند به دیوار
+ چیکارمیکنی؟
- یه کار خوب...
+نکن..... لئو
-فکر کنم خیلی لذت داشته باشی
+ن.. نه لئو..
لئو پوزخند زد و ات رو داخل اتاق برد و ****
part 1
*وقتی تهیونگ پدرته و برادرت بهت تجاوز میکنه*
با هزار تا بدبختی بالاخره از خرید برگشتم....
هفففف... کلی خرید کردم..
نایلون هارو داخل آسانسور گذاشتم..
وارد آسانسور شدم...
دکمه طبقه ۶رو فشار داد....
آسانسور شروع به حرکت کرد و به طبقه ۶ رفت...
از آسانسور پیاده شدم و کلید رو داخل انداختم و در رو باز کردم...
هف...
وارد خونه شدم..
دور و بر رو نگاه کردم... لئو*برادرش* روی مبل نشسته بود.
+سلام....
-سلام سکسی لیدی*دیوث*
+ مثل آدم حرف بزن
-چی گفتم مگه بیبی
+خفه شو..
گفت و نایلون لباس هارو داخل اتاقش گذاشت.
بعد لباسشو عوض کرد و به آشپزخونه رفت...
یه فنجون قهوه درست کرد ..
تیکه ای از کیک رو برداشت و خورد، دوباره از روش قهوه رو خورد...
+ اه... چقدر خستم
-میخوای خستگیت بو در بیارم؟هوم؟
-نمیخوام..
گفت و لیوان های کثیف رو داخل ماشین ظرف شویی گذاشت...
خواست بره به سمت اتاقش که لئو ات رو گرفت و چسبوند به دیوار
+ چیکارمیکنی؟
- یه کار خوب...
+نکن..... لئو
-فکر کنم خیلی لذت داشته باشی
+ن.. نه لئو..
لئو پوزخند زد و ات رو داخل اتاق برد و ****
- ۱۸.۳k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط