تا تو را داشته باشم به خدا رو زده ام

تا تو را داشته باشم، به خدا رو زده ام
سرمه بر چشم سیه، شانه به گیسو زده ام

یوسف من تویی؛ من آن زن مصری که ز شوق
لحظه ی دیدنت انگشت به چاقو زده ام

با تو از موج نگاهت به لب ساحل عشق
تا که غرقم نکنی،یکسره پارو زده ام

مومن یاد تو ام، کافر عشق دگران
که سر قبله ی تو خم شده زانو زده ام

تا دلت را ببرم رفته ام هرراه که بود
دست بر شعبده و، جمبل و جادو زده ام

گاه از شادی و غم،گر که سرودم شعری
تویی منظور؛ فقط حرف دوپهلو زده ام ❤️
دیدگاه ها (۱۲)

بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است...

کوک کن ساعتِ خویش !اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر ...

مـــــــے نویســــــــــم بــــــــه نــــام عشــــــ

خدایا نیاز نیازمندان را برطرف بفرما.خدایا ب سفره شون برکت بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط