از مدرسه برگشته و برنگشته دیدم مسجد محل شلوغ است

از مدرسه برگشته و برنگشته، دیدم مسجد محل شلوغ است.
رفتم خانه، نهار می خوردم که آبجی زهرا با چشم‌ های خیس آمد داخل.
- علی، نشستی؟ احمد رو بردن.
- کجا؟
- بهشت زهرا.

هنوز یک ماه نمی شد، توی مدرسه بغل دست خودم می نشست.
نگذاشتم کسی سر جایش بنشیند.
گفته بودم جایش را نگه می دارم تا برگردد.
به بهشت زهرا که رسیدم، دیدم کفش نپوشیده‌ ام.
از پایم خون می آمد.
با پای خونی رفتم ثبت نام کردم برای جبهه.

#ثبت_نام
#مهدی_قزلی
دیدگاه ها (۱)

#پیام_رنگ‌های_مختلفشما کدوم رنگ رو دوست دارید؟

#فاضل_نظری

#امام_علی_علیه_السلاماز لغزش دیگران خوشحال مباش زیرا نمیدانی...

#پیامبر_اکرم ص:خاک، بهار کودکان است.ان التراب ربیع الصبیان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط