تناسخ چپتر 13

همین طور که دارم میخونم از گوشیم پیام میاد

گوشیمو نگاه میکنم

الان تقریبا غروبه

میتسوری پیام داده

نوشته :

شینوبو حالم بهتر شده میخوای بریم شهر بازی کجای باهم پیاده بریم

خونم ( دروغ )

میتسوری :یکم دیگه میرسم بای

بای

باید سریع برممم

من باید برم گیو خداحافظ

گیو : خداحافظ

خونه رسیدن...

منتظرم اما امد

میتسوری : بیا بریم زود باش😄

راستی با اوبانای چطوری

بعدا میگم

رسیدیم

نگفتی چطورین باهم دیگه

میتسوری : خیلی خوبیم تو با گیو چطوری

چهرم در هم بر هم میشه

چی گفتی؟ من؟ گیو؟

میزنم زیر خنده

میتسوری : چیه از اخلاقات فهمیدم خب 😏 فکر کردی من گول میخورم؟ خونه گیو بودیم مگه نه؟

تو از کجا میدونی؟؟؟؟؟؟

وقتی از خونش امدی دیدمت

چشامو ریز میکنم فکر میکنی من اونو دوست دارم من برای خوندن درس رفتم

میتسوری : اخلاقت تغیر کرده

باشه تو بردی

حالا تو این سرمای زمستون کدوم سوار شیم؟

میتسوری : بیا بریم سوار اون فنجون ها شیم

باشه بریم

بعد نیم ساعت

من تو زندگی قبلیمم یه گیو بود که اونو دوست داشتم شاید همین گیو بوده

از زندگی قبلیم تقریبا اندازه سه نسل گذشته این یعنی این همون گیو بوده

من تو زندگی قبلیم یه شب بهش گفتم البته نه خیلی مستقیم گفتن چقدر امشب ماه قشنگه مگه نه؟

شاید اینقدر در گیر بوده متوجه نشده🥸

شاید بهتره بهش بگم...

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۸)

راجب زمان چپتر های رمان❤

تناسخ چپتر 14

تناسخ چپتر 12

شروع کردم دفترچه مرگ ببینم

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۱۲

ازنفرت تا عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط