امشب می خواهم سکوتم را فریاد

امشب می خواهم سکوتم را فریاد

بزنم امشب می خواهم بنالم

می خواهم حرف بزنم دنیا را رسوا کنم

همه غزل های نخوانده ام ر ا بخوانم این بار

می خواهم بار غصه ها را ببندم

امشب سکوتم گریه دارد ؛

نگفته های بسیار دارد

همه ی وجودم بوی تنهایی میدهد

می خواهم این تنهایی ها را ، تنها بنالم

دست شسته ام از زندگی ، به سراب ها پناه می برم

نمی دانم بار سفر را به کجا ببندم ...

میخاهم دور شوم مقصدم ب کجاباشد

همه آدمهاغریبه اندبرای من

نمی داند خانه تنهایی را باید بسازم...
دیدگاه ها (۲)

ﺑﻪ ﺳــَــــــــﻼﻣَﺘـــــﯽ ﻫَﺮ ﮐﯽﺍِﻣﺸــــــــﺐ ﺗﻨﻬﺎﺳــــــــﺖ...

اٍنْقَد دوسْتـْ دارَمَـ.↯↯↯↯صُبْحـ مامانَمــْ دادْ بَِزنٍهْ ...

مرا آرام بخوانید.....تمام نوشته هایم از خـــــــســــــــتــ...

وقتی اشکهایم بر روی زمین ریخت تو هرگز ندیدی که چگونه می گریم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط