روزهآ غصه میخوردیم
روزهآ غُصه میخوردیم
شَب هآ دَرد میکشیدیم
و تنهآیی گلویمآن رآ می فشرد !
هَمه مآن شآعِر شُدیم و از طلسم گفتیم و گریستیم.
اما قسمت بد ماجرا این نبود!
قِسمَتِ بَدِش اینجآ بود که
مـآ هیچ شاعری رآ نَداشتیم که از مَرگ جادوگر شعر بگوید!◤
شَب هآ دَرد میکشیدیم
و تنهآیی گلویمآن رآ می فشرد !
هَمه مآن شآعِر شُدیم و از طلسم گفتیم و گریستیم.
اما قسمت بد ماجرا این نبود!
قِسمَتِ بَدِش اینجآ بود که
مـآ هیچ شاعری رآ نَداشتیم که از مَرگ جادوگر شعر بگوید!◤
- ۶۴۹
- ۱۰ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط