به هرچه که کهنگی است

به هرچه که کهنگی است
یورش بَریم وبتازیم
برواژگانِ لالِ سکوت
تا دوباره نوتروتازه ترازبهار
شعروشکوفه دهیم
درشبِ برفیِ بی ستاره
درشهرِ همیشه بهارنارنج،شهسوار
دیدگاه ها (۱)

آنگاه که آئینه زلالِ اسمانبرزمین افتاد هزاران تکّه پاره شدکی...

دودلداه بهم پیوستنددست در دستِ همازرودگذشتن ازادو رهاچشمهارا...

میتوان در بدترین شرایط رشد کرد و گُل داد

بخونببین عکسو نه برقی نه جاده ای نه همسایه ای دور از همه چیز...

"نبرد مبعد فرشتگان قدیمی" داخل معبد، تاریکی مطلق بود، فقط چش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط