هم شهر پر از بو خاست

همہ‌ے شهر پر از بوے خـכاست..

عابرے ڪَفت
ڪہ ایڹ مطلق نادیده ڪجاست؟

شاپرڪ پر زد و با
رقص خود آهستہ سرود

چشم دڸ باز ڪڹ
ایڹ بستہ بہ افڪار شماست
دیدگاه ها (۹۳)

اکنون دلم چای میخواهد با یک رفیق ناب که بگوییم بنشین چای بری...

مدتی ستدستُ و پا چُلُفتی شده امحواسم پرت استبا خودکارِ بدون ...

گفتا بیا عاشقی کنتلخ استگفتمولی ضرر ندارد

.طوری دوستت خواهم داشتڪه تمام عاشق هاحساب ڪار دستشان بیایید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط