بهترین شب خوشی

بهترین شب خوشی

پارت دهم

م:تو جای خودت دخترم ...

+:باشههه

۱۵ مین بعد...

+:صدای زنگ در بود درو باز کردم جونگ کوکی بود دیدم دوتا دستش پر خوراکیه......... مث چی ذوق کردم...

_:سلامم عشقممم( بالبخند)

+:هووو چقدر زیادننن .....

_:بخاطر تو و بچه هامههه بچه هام گرسنشونه....

+:بچه ها عزیزم باباتون براتون غذا اوردههه..

_: مامان عزیزممممم(با صدای بلند)

+م:بله پسرممم

نویسنده:منظورشون اینه که میخوان حرص ا/ت رو در بیارن

+:ماماننننن(داددد)

_:باشه جیغ نزن مامانتو دوست دارم خوبببب...
+:خیلی بدی...

_:ببخشید..(مظلومانه)

+:دیدم جونگ کوک حواسش نیست یه چیپس قشنگ دیدم بینشون برداشتم ... زبون د اوردم جونگ کوکیییی...
_:باششه اگه اینجوریه بیا بازی ..‌.
بازی کردیم من بردم ‌‌‌....
+:خیل بدیییییی....... جونگ کوکککککک بچه ها ناراحت شدنن

_:دیگه میخواستی برنده میشدی....

+:دیدم جونگ کوکی عاشق این مزه پفک بود برش داشتم گفتم هههههه دیگه بهت نمیدمششششس

_:بازییییی‌......

+:من بردممم....هها هاها ... یسسسس

_: باشه اصن باهم میخوریم...
+:باشه

+م:چه بانمکه دعوا هاتون(خنده)


خمارییی❤️😊
دیدگاه ها (۰)

بهترین شب خوشی پارت نهم +پ:میتونید امشب بمونید خونه ما......

بهترین شب خوشی پارت هشتم_:یک مقدار زیاد با پدرت برخورد بد دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط