عشق یا نفرت

عشق یا نفرت؟
part ¹⁶


که جونگ‌کوک جلومون ظاهر شد!
کوک: جایی تشریف میبردید؟
چان‌سو و ات:......‌
کوک: حرف بزنید دیگه.....منتظرم!
ات: میخوایم فرار کنیم! از دست تو! مشکلیه؟!
کوک: نه....فقط وقتی مردید مشکلی میشه
چان‌سو: صبر کن!....هرکاری که میخوای....با من بکن....اما بزار ات از اینجا بره
کوک: آهان...حالا فهمیدم....تو از اولش هم اومده بودی که ات رو نجات بدی...درسته؟
چان‌سو:.......
کوک: مگه کری...جواب منو بده دیگه
چان‌سو: آ...آره...اومده بودم ات رو نجات بدم....چون واقعا دوسش دارم
کوک: ولی دیگه نخواهی داشت!
چان‌سو رو بندازید زیر زمین و انقدر کتکش بزنید تا بمیره...ات رو هم خودم شکنجه میدم!
''اومدن و چان‌سو رو بردن"
چان‌سو: ات...اتتتت
ات: چان‌سوووو
"و کوک هم دست ات رو گرفت و بردش تو اتاق شکنجه و ات رو انقدر زد تا بیهوش شد....بعدشم بردش اتاق خودش و بالا سر ات نشست"
کوک: یعنی من انقدر بدم؟....من....انگار یه حسی بهت داشتم...ولی حالا ازت متنفرم! میخوام سر به تنت نباشه....اصلا هم واسه من مهم نیستیی!
بعد حرفم رفتم شرکت...خیلی خیلی عصبانی بودم که تلفنم زنگ خورد!
باک‌هیون بود
کوک: بله؟
باک‌هیون: سلام قربان....راجب کانگ ات تحقیق کردم و یه سری چیزا فهمیدم
کوک: اصلا واسم مهم نیست هرچی که هست رو بنداز دور!
باک‌هیون: ولی قربان...مسئله اینه که گذشته‌ی ات خیلی عجیبه!
کوک: عجیبه؟! یعنی چی عجیبه؟
باک‌هیون: وقتی راجبش تحقیق کردم فهمیدم اون از ۱۰ سالگی تو بار کار می‌کرد و هیچ چیز دیگه راجب به قبل ده سالگیش نبوده
کوک: یعنی چی هیچ چیز دیگه ای نبوده؟
باک‌هیون: نمیدونم قربان....اما نه پدر و مادری معلومه نه خواهر و برادر
کوک: یعنی اون هیچکس رو نداشته؟
باک‌هیون: اینطور که به نظر میاد بله
کوک: یعنی چی آخه؟!! ببین...آدرس باری که توش کار می‌کرد رو بگو
باک‌هیون: بله واستون میفرستم
کوک: اوکی

باک‌هیون آدرس باری که ات اونجا کار می‌کرد رو واسم فرستاد و منم رفتم و با رئیس صحبت کردم تا ببینم چی راجب ات میدونه
اما....حرفایی که میزد....انگار دروغ بود!


دیگه حال ندارم بنویسم پس تموم🙃
شب یه پارت دیگه میزارم ✨
مشتاقانه منتظر عیدم که بیاد 🤩
تو عید کلی واستون پارت میذارم و یه فیک دیگه هم شروع میکنم 😇🥰


#فیک#فیک_بی_تی_اس#فیک_تهیونگ#فیک_جونگ_کوک#فیک_جیمین#فیکشن#فیک_شوگا#فیک_جیهوپ#فیک_نامجون#فیک_جین#سناریو#سناریو_بی_تی_اس
#سناریودرخواستی#وانشات#تک‌پارتی#جیمین#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#تهیونگ#جونگکوک#کیم_نامجون#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جانگ_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس
#هوپی#هوبی#کوکی#ته_ته#کوک#سوکجین#هوسوک#یونگی#وی#آر_ام#ورلد_واید_هندسام#تهکوک#تهمین#ویمین#ویکوک#وینام#نامجین#نامکوک#جیکوک#یونمین#آرمی#بنگتن#موچی#مونی#نامی#بانی
دیدگاه ها (۲۵)

عشق یا نفرت؟part ¹⁷ویو کوک:رفتم جایی که ات کار می‌کردکوک: سل...

عشق یا نفرت؟part ¹⁸ویو ته:داشتم میرفتم به عمارت خودم که یهو ...

عشق یا نفرت؟part ¹⁵تونستم وارد عمارت بشم اما.....+: تو کی هس...

عشق یا نفرت؟ part ¹⁴ویو کوک:"زنگ زدم به دست‌یارم باک‌هیون"با...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۳#

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط