زندگی شخصی من

زندگی شخصی من

P4

دختربچه چشماشو باز کرد و جونگ کوک و دید کمی ترسید و عقب رفت ولی یکم بیشتر بهش نگاه کرد
+تو..کی..هستی آجوشی؟
تهیونگ یلحظه خندش گرفت
-زهرمار بیشعور
-من...
کت تهیونگ پرید وسط حرف کوک و گفت
+داستانش طولانیه کوچولو فعلا ازش بگذریم من داییتم
که سول با پررویی گفت
+چرا باید باور کنم؟از راه میرسین میگین من داییتم من باباتم من مامانتم
-کسی بهت نگفت من باباتم
+چرا مامانم گفته بود پدرم کیه
-چ...چی؟
+اسمش...اسمش چی بود؟
-جئون جونگ کوک؟
+آفرین جئون جونگ کوک تا وقتی بابا نیاد با شماها حرف نمیزنم
که جونگ کوک کارت شناسایی شو درآورد و نشون دختر بچه داد
+تو واقعا بابامی؟
-هوم؟
+دلم برات تنگ شده بود
و بغلش کرد جونگ کوک هم بغلش کرد که تهیونگ گفت
+صبر کن...دلت براش تنگ شده بود مگه دیده بودیش؟
+اون آقاهه اصلا باهام خوب رفتار نمیکرد
-آقاهه؟
+منظورش کیه؟
+شوهر مامانم
-...تقصیر منه کوچولو هیچوقت نباید از مامانت جدا میشدم
دختر بچه جونگ کوک و به عقب هول داد و گفت
+پس تو‌ام از اون آدم بدایی که مامانو اذیت کردن
+آدم بدا؟
-چی؟
+آدم بدا
-اونا کی بودن
+نمیخام راجبش حرف بزنم
دیدگاه ها (۰)

زندگی شخصی منP5-اشکالی نداره عزیزم من که میدونی پدرتم و ایشو...

زندگی شخصی منP6موقع برگشتن هر سه تاشون خوابشون میومد سول تو ...

زندگی شخصی منP3همه چیز لحظه به لحظه عجیب تر میشد-ولی..ولی من...

زندگی شخصی من P2 -پس دلیلت اینه +بله -به ریسک این کار فکر ...

black flower(p,312)

black flower(p,244)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط