ویو کوک

ویو کوک
کوک: بی توجهیت تحصین بر انگیزه
جیا: بریم؟
کوک: اوکی
رفتیم بیرونو رنگو کاغذ دیواری و چند ریسه چراغی خریدیم
کوک: همین
جیه: فعلا اره ...بریم خونه
وقتی رسیدیم‌خونه
رفت اتاقشو منم وسایلو اوردم خونه
یدفعه با
ی لباس خونه امد پایین و یکلاهم گزاشته بود دقیه امد رو ب روم
جیا: بریم شروع کنیم( ذوق
کوک: لباسامو عوض کنم بد
رفتم اتاقمو لباسمو عوض کردم
امدم‌پاینن
کوک: بریم دیگه رفتیم حیاطو
حیا: ابزار؟
کوک: تو انباره
جیا : برو بیار
کوک : دستور نده خودت برو بیار
حیا: باشههههه
رفتش تو انبار لنگا لنگ برگشت جعبه ابزار بزور بلند میکرد
کمکش نمیکنم تا ادم شه
که یدفعه
ویو ته
لباسمو عوض کردم ی لباس راحتی پوشیدمو رفتم تو حیاط که کوک ب جیان نگا میکرد که انگار داشت ازیتش میکردو کمکش نمیکرد
ولی جیان بزور جعبه ابزارو بلند میکرد هعی تو راه مینداختش
انگار نمیخواد کمکش کنم
خودم پیش قدم شدم و رفتم کمکش کنم
که ...
دیدگاه ها (۲۷)

ویو ته رفتم جعبرو ازش گرفتم که با حرص دوباره ازم‌گرفته: بزار...

ویو ته چونگ کوک با فر چش رو دماغمو رنگی کرد جیا منو بر گردون...

ویو کوک دختره منگول از اتاقش بیرون رفتم‌ رفتم اماده شدمو تو ...

وی جیا یعنی یعنی واقعا نمیتونم ب این دوتا ی زره اعتماد کنم ت...

My violent mafiaseason2Part10ویو ا.ت با ی صدایی که نشون میدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط