بیب من برمیگردم
بیب من برمیگردم
پارت: 41
( جونگکوک)
به سختی چشمام رو باز کردم داخل بیمارستان بودم و هیچی یادم نمیومد جز یه نفر تهیونگ دوست صمیمیم انگار فقط اسم اونو یادمه
در باز شد و سه نفر اومدن داخل دوتا پسر به همراه یه نفر دیگه که فک کنم دکتر بود
دکتر اومد بالا سرم و گفت
_ پسر جان حالت خوبه ؟
_ بله من خوبم
_ مطمئنی چیزی یادت نمیاد ؟
_ منطورت چیه اقای دکتر
_ فقط به حرفام گوش ببین تو فراموشی گرفتی
تعجب کردم من فراموشی گرفتم نه این امکان نداشت
یکی از اون پسرا گفت
_ اقای دکتر پس چیکار کنیم
یکیشون برگشت گفت
_ داداش منو یادت میاد منم سوهون
با تعجب گفتم
_ سوهون؟ من چیزی یادم نمیاد فقط من باید دنبال یه نفر بگردم
سوهون به سمت اون پسر برگشت و گفت
_ سوهی ( اسم هارو از خودم دراوردم ) حالا چیکار کنیم سوهو چیزی یادش نمیاد
تعجب کردم من با اینکه فراموشی گرفتم اما نه در اون حد که اسم خودمو ندونم سریع گفتم
_ من سوهو نیسم من جئون جونگکوکم
رنگ سوهی و سوهون پرید که سوهی گفت
_ نه اشتباه نکن اسم تو سوهو هس نه جونگکوک
پارت: 41
( جونگکوک)
به سختی چشمام رو باز کردم داخل بیمارستان بودم و هیچی یادم نمیومد جز یه نفر تهیونگ دوست صمیمیم انگار فقط اسم اونو یادمه
در باز شد و سه نفر اومدن داخل دوتا پسر به همراه یه نفر دیگه که فک کنم دکتر بود
دکتر اومد بالا سرم و گفت
_ پسر جان حالت خوبه ؟
_ بله من خوبم
_ مطمئنی چیزی یادت نمیاد ؟
_ منطورت چیه اقای دکتر
_ فقط به حرفام گوش ببین تو فراموشی گرفتی
تعجب کردم من فراموشی گرفتم نه این امکان نداشت
یکی از اون پسرا گفت
_ اقای دکتر پس چیکار کنیم
یکیشون برگشت گفت
_ داداش منو یادت میاد منم سوهون
با تعجب گفتم
_ سوهون؟ من چیزی یادم نمیاد فقط من باید دنبال یه نفر بگردم
سوهون به سمت اون پسر برگشت و گفت
_ سوهی ( اسم هارو از خودم دراوردم ) حالا چیکار کنیم سوهو چیزی یادش نمیاد
تعجب کردم من با اینکه فراموشی گرفتم اما نه در اون حد که اسم خودمو ندونم سریع گفتم
_ من سوهو نیسم من جئون جونگکوکم
رنگ سوهی و سوهون پرید که سوهی گفت
_ نه اشتباه نکن اسم تو سوهو هس نه جونگکوک
- ۵.۸k
- ۲۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط