سوا همون هرزه که مدام منو اذیت میکرد حقشهههداد
سوا :همون هرزه که مدام منو اذیت میکرد .....حقشههه(داد)
جیمین زد تو گوش سوا و گفت
جیمین:اون تو رو اذیت نمیکرد تو اونو اذیت میکردی
دکتر اومد بیرون
جیمین سریع رفت سمت دکتر
جیمین:دکتر حال همسرم خوبه؟
دکتر:بله ولی بهتره بیشتر مراقبش باشید
مادر جیمین :جیمین من و مادر بزرگ میریم باهاش صحبت کنیم لطفا....
جیمین :باشه
ویو یورا
اونا ا.ت رو بغل کردن و از دلش در آوردن
و بعد از ۳ هفته معلوم شد ا.ت بارداره!....
بچه ها به دنیا اومدن و همه خوشحال در کنار هم بودن
سوا هم همش حسودی میکرد حیحی
پایااااانننننن
جیمین زد تو گوش سوا و گفت
جیمین:اون تو رو اذیت نمیکرد تو اونو اذیت میکردی
دکتر اومد بیرون
جیمین سریع رفت سمت دکتر
جیمین:دکتر حال همسرم خوبه؟
دکتر:بله ولی بهتره بیشتر مراقبش باشید
مادر جیمین :جیمین من و مادر بزرگ میریم باهاش صحبت کنیم لطفا....
جیمین :باشه
ویو یورا
اونا ا.ت رو بغل کردن و از دلش در آوردن
و بعد از ۳ هفته معلوم شد ا.ت بارداره!....
بچه ها به دنیا اومدن و همه خوشحال در کنار هم بودن
سوا هم همش حسودی میکرد حیحی
پایااااانننننن
- ۲.۹k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط