مهتاب قدم می زند

مهتاب قدم می زند
                       در حیاط خانه
چشم انتظارم است؛
 دلتنگ شعرهایم ...
مدام دستهایش را گره می زند ،
زیر لب فقط خدا می داند چه می گوید ...
حال مرا می فهمد ؛
شاید
برای آمدنت
          صلوات ختم می کند ، شاید ...
دیدگاه ها (۲)

mishe rahatam koni ....?

rast mige sade az kenare lahazate khube zendegitoon nagzarid...

گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشودکه. . . . دنیا با تمام و...

عاشقانه های شبنم

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط