بوی خاکستر می آمدانگار که کل جهان را اتش زده باشندبوی

بوی خاکستر می آمد..انگار که کل جهان را اتش زده باشند..بوی خاکستر شدید بود.
اری؛یکنفر یک جنگل را اتش زده بود تا یک درخت را فراموش کند
شاید هم یک کسی کل گذشته اش را به اتش نشانده تا یکنفر را از خاطرش بگریزاند...
شاید هم آن درخت را کسی در جنگل آن شخص افریده بود؛که باید فراموش میشد
اصلا کسی که نیست؛درختش که با دستان او درخاک روح او نشانده شده،تنها مایه ی عذاب بود..فقط مایه ی عذاب!

ویرگـــــول؛
دیدگاه ها (۰)

استاد ادبیاتمون ؛ چندین‌سال قبل عاشق‌دختری شد که از خودش بزر...

آن دو سالی كِ، معشوق من بودی . . ،- مهم ترین صفحات در کتاب ع...

فکر کنم قرار است سقوط کنم...به دنیای دیگری...دنیایی که نامشخ...

من عاشق این دوتا فرشته کوچولو شدم:))))🥲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط