برف زیادی باریده بود و هوا زیادی سرد بودازون بچه شیطونا

برف زیادی باریده بود و هوا زیادی سرد بود..ازون بچه شیطونایی بودم که یه روزم بدون گوشی مدرسه نمیرفت،ساعته دو که تعطیل شدیم در حال یخ زدگی سر چهارراه با دوستام پیتزاپیراشکی گاز میزدم و میخندیدم...همیشه میگف دختره شکمو جذابتره مخصوصا اینکه هرچی ام بخوره چاق نشه!
گوشیم زنگ خورد..خودش بود..با دهن پر جواب دادم..گفت:
+سلام زندگیم،بازم که درحال خوردنی...بااینکه جاده با برف وکولاک تقریبا بسته بود ولی دانشگاهو پیچوندم وباهزاربدبختی اومدم که ببینمت!
راهه یک ساعته رو شیش ساعته اومدم چندبارم ماشین چرخید و دره ی پر از برف رو از پنجره دیدم ولی میرزید به یه دیقه دیدنه چشمات..
جیغ کشیدم..بخدا تو دیوونه ای…!آخه توی این برف!؟!جاده!؟
.
سرمای سختی خورده بود..همونجور که از کیفش دستمال درمیاورد..گوشیش زنگ خورد،بی هوا صدای خنده هامو ضبط کرده بود و گذاشته بود زنگ گوشیش..خاموشش کرد و گفت:وقتی تو کنارمی بهش احتیاج ندارم..
.
به دیوار تکیه داده بود..و من به دیوونگیش میخندیدم..
_اخه دیوونه کی بخاطر دختری که هر روز پسش میزنه این کارارو میکنه؟؟!!
+من تو وجوده تو چیزی دیدم که شک نکن اگه پسرای دیگه ببینن جنگ جهانی سوم شروع میشه!
.
اون روزا سرمارو نمیتونستم حس کنم..شاید خیلی زود بود برای تجربه ی "زندگیه"کسی بودن،یه دختر شر وشیطون که غرق دنیای بچگیش بود چی میفهمید از عشق..
.
تو روزای برفیه شونزده سالگی انقد داغ بودم که هیچوقت نفهمیدم پسری که بدون لمس جسمت،برای دیدنه خنده هات حاضره دنیاشو بده،پیامبره و باید بهش ایمان آورد!
.
حالا که هفت سال گذشته و هیچکدوم ازین به ظاهر عاشقای جدید حتی حاضر نیستن بخاطرت از زیر پتو بیان بیرون..میفهمم فقط یه نفر بخاطر دیدنه چشمات توی کولاک میزنه به جاده!
.
جاده ها بسته س..ولی دلم میخواد بیست ساعت تو برف وکولاک باشم تا خودمو به سنگ قبر یخ زده ت برسونمو بهت بگم:
بگو توی وجود من چی دیده بودی؟؟بگو تا تقلب برسونم به این جماعته کور..این روزای برفی دارم یخ میزنم از بی کسی...
دیدگاه ها (۳)

‍ رد پایت را بگیر و برو در آلبوم های قدیمی... در چین و چروک ...

همین "تو"که حتی فکرَش را هم نمیکنیمیتوانی دلیلِ حالِ خوبِ جم...

میان دو نگاه

میان دو نگاه

شوهر دو روزه. پارت۶۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط