صد دانه یاقوت با دست بسته

صد دانه یاقوت با دست بسته
در بین تابوت با جسم خسته
خیلی غریب است یاقوت در خاک
او آسمانی است فرزند افلاک
یاقوتها را در خاک و خاشاک
دستی نهان کرد از قوم ضحاک
یاقوتها را در خاک می کاشت
افسوس یاقوت جان در بدن داشت
او خاک می ریخت او دست و پا زد
نه دست و پا نه ! انگشت و پا زد
حیف است رحمی رویش چه زیباست
اهل زمین نیست غواص دریاست
سرخ است و گلگون نامش شهید است
با استخوانی از ره رسیده است
دیدگاه ها (۴)

زخم ، زخم استچه جای خراش تیزی ناخن انگشتی باشدبر بال پروانه ...

"دلتـنگـــــم"هــــــمـــین...و ایــــــن نیــــــاز به....ه...

بسم الله الرحمن الرحیمداستان ظهورقسمت دوازدهم لباس ضد آتش و ...

السلام علیک یا ابا عبدالله

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط