اکسهمافیا
#اکسه_مافیا
پارت ۲۰
ویو ا.ت
+حرفای گنده تر از دهنش زد
×چی گفت خو
+ولش
_ا.ت میشه بگی چی گفت (جدی)
+بابا فوش داد منم زدم
_به کی فوش داد
+میشه بس کنید (بغض و خیلی عصبی جوری که میون و کوک هم یه لحظه از عصبانتیش ترسیدن)
_باشه قربونت برم
×باشه فدات شم چشم آروم باش
با اینکا پدرم زیاد کنارمون نبود و بیشتر باند بود ولی کسی حق نداره بهش بی احترامی کنه اون وقتی با خونه حمله شد و داشت از ما محافظت میکرد مرد با این فکر ها خونم به جوش اومد
ویو کوک
ا.ت خیلی ترسناک شد جوری که منو میون ترسیدیم چند لحظه به فکر رفت و یهو از جاش بلد شد و به طرز وحشتناک ترسناکی گفت
+می.کش.مش
و به سمت در رفت منو میکن با ترس بلند شدیم و دنبالش رفتیم
_ا.ت کجا ا.ت
×ا.ت کجا میری وایسا
با سرعت رفتیم دیدیم خودشو رسوند به یوهان واسا بینگ اینجا هیچ دوربینی نداره نکنه یهو ا.ت یه کم.ری که بهش خف.ه کن وصل بود از کیفش در آورد
+یوهان بد اشتباهی کردی چیزی از دهنت در اومد که نباید
&ا ا ا.ت اونو بیار پایین خواهش میکنم
×ا.تتتت چیکار میکنی اونو بیار پایین دختر
_ا.ت خواهش میکنم آروم باش اینجا نمیشه(ادمین=چچچچ داداش داره یارو میک.شع میگی اینجا نمیشه خدایی دهنتون)
×کوک چی میگی یعنی چی اینجا نمیشهههه(ادمین=خواهر به نکته خ بی اشاره کرد)ا.ت اونو بیار پایین
+شما اصلا میدونید به کی فوش داد به کوک و بابام (داد)
×چییییی
_لعنتی من به درک ولی پدرت بزن حالا که میدونم داستان چیه حق میدم بزن
&ا.ت ا.ت م من غ غلط کردم تو رو خدا ببخش
×لعنتی ا.ت باباش مردهههه
&چییییی به خدا نمیدونستم ا.ت غلط کردم همین یه بار ازم بگذر بخدا از این دانشگاه میدم که دیگه هیچ وقت منو نبینی لطفا لطفا
که ا.ت ماش.ه رو کشید ولی...
اینم به مناسبت تولد یه شخص مهم زندگیم که تولدش با کوک تو یه روزه
پارت ۲۰
ویو ا.ت
+حرفای گنده تر از دهنش زد
×چی گفت خو
+ولش
_ا.ت میشه بگی چی گفت (جدی)
+بابا فوش داد منم زدم
_به کی فوش داد
+میشه بس کنید (بغض و خیلی عصبی جوری که میون و کوک هم یه لحظه از عصبانتیش ترسیدن)
_باشه قربونت برم
×باشه فدات شم چشم آروم باش
با اینکا پدرم زیاد کنارمون نبود و بیشتر باند بود ولی کسی حق نداره بهش بی احترامی کنه اون وقتی با خونه حمله شد و داشت از ما محافظت میکرد مرد با این فکر ها خونم به جوش اومد
ویو کوک
ا.ت خیلی ترسناک شد جوری که منو میون ترسیدیم چند لحظه به فکر رفت و یهو از جاش بلد شد و به طرز وحشتناک ترسناکی گفت
+می.کش.مش
و به سمت در رفت منو میکن با ترس بلند شدیم و دنبالش رفتیم
_ا.ت کجا ا.ت
×ا.ت کجا میری وایسا
با سرعت رفتیم دیدیم خودشو رسوند به یوهان واسا بینگ اینجا هیچ دوربینی نداره نکنه یهو ا.ت یه کم.ری که بهش خف.ه کن وصل بود از کیفش در آورد
+یوهان بد اشتباهی کردی چیزی از دهنت در اومد که نباید
&ا ا ا.ت اونو بیار پایین خواهش میکنم
×ا.تتتت چیکار میکنی اونو بیار پایین دختر
_ا.ت خواهش میکنم آروم باش اینجا نمیشه(ادمین=چچچچ داداش داره یارو میک.شع میگی اینجا نمیشه خدایی دهنتون)
×کوک چی میگی یعنی چی اینجا نمیشهههه(ادمین=خواهر به نکته خ بی اشاره کرد)ا.ت اونو بیار پایین
+شما اصلا میدونید به کی فوش داد به کوک و بابام (داد)
×چییییی
_لعنتی من به درک ولی پدرت بزن حالا که میدونم داستان چیه حق میدم بزن
&ا.ت ا.ت م من غ غلط کردم تو رو خدا ببخش
×لعنتی ا.ت باباش مردهههه
&چییییی به خدا نمیدونستم ا.ت غلط کردم همین یه بار ازم بگذر بخدا از این دانشگاه میدم که دیگه هیچ وقت منو نبینی لطفا لطفا
که ا.ت ماش.ه رو کشید ولی...
اینم به مناسبت تولد یه شخص مهم زندگیم که تولدش با کوک تو یه روزه
- ۱.۳k
- ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط