پدر پشت در نقاب خنده هایش را می زند و غم هایش را در ...

پدر پشت در نقاب خنده هایش را می زند و غم هایش را در جیبش می ریزد و وارد خانه می شود
پدر ناراحتی هایش را پشت روزنامه پنهان می کند
پدر در تمام آینه ها فریاد می زند : “حال من خوب است”
پدر، دوستت دارم ها را با چشمانش می گوید چون عشق پدر همیشگی است
پدر ، سایبان لحظه های بارانی
چشمان پدر ، شعری است مردانه
پدر سرباز کهنه کار جبهه های روزگار
پدر برای من همیشه پدر خواهد ماند !!!
دیدگاه ها (۱۸)

ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺴـــــــــــــﺭﺍ |: ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ،ﭘﺮ ﺍﺯ ﮐﺘﻮﻧﯽ ...

سگی نزد شیری آمد و گفت: با من کشتی بگیر...! شیر گفت: من با ...

کبریتهای سوخته هم روزی درختهای شادابی بوده اند مثل ما که روز...

یادش بخیر یه کوچه ۸متری ، ۴تا آجر ، یه توپ پلاستیکی ۲ لایه …...

صحچپتر ۱۱ _ دفتر خاطرات پنهانشب...آسایشگاه در سکوتی فرو رفته...

چپتر ۱۲ _ سایه انتقامکوهستان ساکت است. نه باد می وزد، نه جیر...

boundary of the flamespart 2کلاهی که به شنل بلندش وصل بود ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط