چند پارتی از چانمینوقتی که
چند پارتی از چانمین:(وقتی که....)
نفس نفس زنان داشتید فرار میکردید...تعداد کمی از دانش آموز های مدرسه زنده مونده بودن و شما فقط میدویدید تا یه جای امن پیدا کنین
(فلش بک)
تو حیاط مدرسه با دوستای صمیمیت چان و سونگمین داشتید صحبت میکردید و باهم میخندیدید و باهم زنگ استراحتتون رو میگذروندید که....
صداهای بلند جیغ و داد از قسمتی از حیاط میومد و عده ای زیادی از دانش اموزا داشتن به سمت شما میدویدن و معلوم نبود از دست چی دارن فرار میکنن و خیلی بلند درحال دویدن میگفتن"عجله کنین....فرار کنین"شما سه نفر برای چند لحظه ای شک کردید که تازه متوجه شدید چندین افراد خونی و زخمی شده با حرکات، و طرز خیلی عجیبی دارن به دنبال افرادی که داشتن فرار میکردم میومدن و شما به سرعت شروع کردید به دویدن که رفتید داخل کلاس و تمام دانش آموز های درحال فرار هم راه دادین تا گیر نیوفتن
ات: چی شده؟ -نفس نفس- اونا چه بلایی سرشون اومده
هیونسا: ن...نم...نمیدونیم -نفس نفس زدن شدید
سونگمین: خیلی عجیبن
چان: بگو چه اتفاقی براتون افتاده؟
شینوگ جا: ما داشتیم از کلاس با بقیه بچه ها میومدیم بیرون تا بیایم حیاط که دیدیم از قسمت ته راه رو که قسمت پله بود چند نفر با حالت عجیب و لباسای خونی دارن میان سمتمون اولش فکر کردیم دارن اذیتمون میکنن و شوخیه اما چندتاشون بقیه همکلاسی هارو گاز گرفتن و بهشون حمله میکردن
ات: چی؟؟؟ -ترسیده
لیندا: نباید نزدیکشون بشیم وگرنه مثل خودشون میشیم و شایدم بمیریم
سونگمین: باید بریم طبقه بالا پیش بقیه تا بهشون خبر بدیم، نباید صدمه ببینن
چان: درسته باید بریم پیش دبیر و قسمت دفتر و اتاق های برقی تا ببینیم اخبار چی میگه
شینوگ جا: باید کمک بیاریم و پلیس خبر کنیم
ات: م...من میترسم - ترسیده
هِندولا: نگران نباش
لیندا: بچه ها از کدوم راه میخوایم بریم؟ممکنه هرجایی باشن
ات: خ...خب بالا پشتموب...
چان: اره اونم میشه
لیندا: یا مثلا یکی حواس اونارو پرت کنه تا ما بریم
چان: ریسکیه نمیشه همچین کاری کرد، ممکنه بعدش همه چی بدتر شه
سونگمین: خب پس بالا پشتبوم بهترین گزینست
هیونسا: ولی خیلی استرس اوره
لیندا: مجبوریم
چان: من جلوتر وایمیستم شما از پشتم بیاید اگر هرکدمممون خطری حس کردیم فرار میکنیم
هندولا: حله
بقیه: سرشونو به علامت باشه تکون دادن-
نفس نفس زنان داشتید فرار میکردید...تعداد کمی از دانش آموز های مدرسه زنده مونده بودن و شما فقط میدویدید تا یه جای امن پیدا کنین
(فلش بک)
تو حیاط مدرسه با دوستای صمیمیت چان و سونگمین داشتید صحبت میکردید و باهم میخندیدید و باهم زنگ استراحتتون رو میگذروندید که....
صداهای بلند جیغ و داد از قسمتی از حیاط میومد و عده ای زیادی از دانش اموزا داشتن به سمت شما میدویدن و معلوم نبود از دست چی دارن فرار میکنن و خیلی بلند درحال دویدن میگفتن"عجله کنین....فرار کنین"شما سه نفر برای چند لحظه ای شک کردید که تازه متوجه شدید چندین افراد خونی و زخمی شده با حرکات، و طرز خیلی عجیبی دارن به دنبال افرادی که داشتن فرار میکردم میومدن و شما به سرعت شروع کردید به دویدن که رفتید داخل کلاس و تمام دانش آموز های درحال فرار هم راه دادین تا گیر نیوفتن
ات: چی شده؟ -نفس نفس- اونا چه بلایی سرشون اومده
هیونسا: ن...نم...نمیدونیم -نفس نفس زدن شدید
سونگمین: خیلی عجیبن
چان: بگو چه اتفاقی براتون افتاده؟
شینوگ جا: ما داشتیم از کلاس با بقیه بچه ها میومدیم بیرون تا بیایم حیاط که دیدیم از قسمت ته راه رو که قسمت پله بود چند نفر با حالت عجیب و لباسای خونی دارن میان سمتمون اولش فکر کردیم دارن اذیتمون میکنن و شوخیه اما چندتاشون بقیه همکلاسی هارو گاز گرفتن و بهشون حمله میکردن
ات: چی؟؟؟ -ترسیده
لیندا: نباید نزدیکشون بشیم وگرنه مثل خودشون میشیم و شایدم بمیریم
سونگمین: باید بریم طبقه بالا پیش بقیه تا بهشون خبر بدیم، نباید صدمه ببینن
چان: درسته باید بریم پیش دبیر و قسمت دفتر و اتاق های برقی تا ببینیم اخبار چی میگه
شینوگ جا: باید کمک بیاریم و پلیس خبر کنیم
ات: م...من میترسم - ترسیده
هِندولا: نگران نباش
لیندا: بچه ها از کدوم راه میخوایم بریم؟ممکنه هرجایی باشن
ات: خ...خب بالا پشتموب...
چان: اره اونم میشه
لیندا: یا مثلا یکی حواس اونارو پرت کنه تا ما بریم
چان: ریسکیه نمیشه همچین کاری کرد، ممکنه بعدش همه چی بدتر شه
سونگمین: خب پس بالا پشتبوم بهترین گزینست
هیونسا: ولی خیلی استرس اوره
لیندا: مجبوریم
چان: من جلوتر وایمیستم شما از پشتم بیاید اگر هرکدمممون خطری حس کردیم فرار میکنیم
هندولا: حله
بقیه: سرشونو به علامت باشه تکون دادن-
- ۹.۶k
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط