میگذرم از نیستانی که نجوای درد میریزد بر دلمو قصه هایی که فرجامشان تلخ ِ تلخ ستمیگذرم از تماشای بن بست ِخاطره هااز تب ِناخوشی ِلحظه هاو قدم میگذارم بر طعم گس این روزها