اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت_80


بابغض دست به قبرا کشیدم وگفتم:

_چرا تنهام گذاشتین...شما که میدونستین جز شما دوتا کسی روندارم...کاشکی منم باهاتون بودم...دیگه خستم...اونقدری که دیگه تاب وتحمل این زندگی روندارم مامان جونم...باباجونم

سرم وگذاشتم رو قبر مامان وازته دل گریه کردم باخیس شدن دستم سرم وبلندکردم به آسمون نگاه کردم داشت باز بارون می بارید بی اهمیت دوباره سرم وگذاشتم رو قبر مامان نمیدونم چقدر گذشته بود تمام لباسام بخاطر بارون خیس شده بود که چیزی رو شونه هام احساس کردم سریع سرم بلند کردم بادیدن امیرعلی ناباور بهش نگاه کردم که بدونه اینکه به من نگاه کنه داشت فاتحه میخوند به کت رو شونه هام نگاه کردم؛

باصدای امیرعلی نگاهم واز کت گرفتم وبهش نگاه کردم:

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎سگ تو زرر تا 90میزارم
دیدگاه ها (۰)

#اغوش_استاد🌙#پارت_81_خدارحمتشون کنه_ممنون_میدونی نمیتونم درک...

#اغوش_استاد🌙#پارت_82بدونه توجه به حرفش باصدای بلند زدم زیر گ...

#اغوش_استاد🌙#پارت_79_به من چهوارداسانسور شدم ودکمه پارکینگ و...

#اغوش_استاد🌙#پارت_78امروز پنجشنبه بود وخیلی دلم گرفته بودنگا...

Part ¹²⁶ا.ت ویو:بعد از ¹⁷ ساعت پرواز طولانی بلاخره به آلمان ...

دختر سایهPart=14«اون یک سگه که نمی تونی مراقبت باشه من می‌بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط