از خود صبح فقط منتظرم شب بشود

از خودِ صبح فقط منتظرم شب بشود
تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم...
دیدگاه ها (۲)

لبخندی درکار نبود... فقط ازین طرف تاآن طرف صورتش ترک خورده ب...

یه اتفاقی امروز افتاد موقع مدرسه بردن داداشم که یه خاطره یاد...

زندان آن زنمانتوی قرمزش بودزندان آن پلیس هاماشین سیاهشانزندا...

ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻭﺭﺷﻠﯿﻢﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﺍﯼ ﺟﻮﻻﻥﺑﺴﻮﯼ ﮔﺸﺘﺰﺍﺭ...

شب تا صبح شده کارم قتل عمدوگریه .

شده آیا؟که شبی تا خود صبح فکر کنیمن پر از فکر توام هر شب تا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط