ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم ؟ دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ، سِتاده به وداع
من جدا گریه کنان ، ابر جدا ، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرّم و بستان سرسبز
بلبلِ روی سِیَه ، مانده ز گلزار جدا
ای مرا در تَهِ هر بند ز زلفت ، بندی
چه کنی بند ز بندم ، همه یکبار جدا
دیده ام بهر تو خونبار شد ای مَردُمِ چشم
مردمی کن ، مشو از دیده خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم ، که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار ، جدا...
چون کنم ؟ دل به چنین روز ز دلدار جدا
ابر و باران و من و یار ، سِتاده به وداع
من جدا گریه کنان ، ابر جدا ، یار جدا
سبزه نوخیز و هوا خرّم و بستان سرسبز
بلبلِ روی سِیَه ، مانده ز گلزار جدا
ای مرا در تَهِ هر بند ز زلفت ، بندی
چه کنی بند ز بندم ، همه یکبار جدا
دیده ام بهر تو خونبار شد ای مَردُمِ چشم
مردمی کن ، مشو از دیده خونبار جدا
نعمت دیده نخواهم ، که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار ، جدا...
- ۳.۰k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط