من و تو دو تا پرنده

من و تو دو تا پرنده
من و تو دو تا پرنده .. تو قفس زندونی بودیم
جای پر زدن نداشتیم .. ولی آسمونی بودیم

ابر و بارون‌و می‌دیدیم .. اما دنیامون قفس بود
چشم به دوردستا نداشتیم .. همینم واسه ما بس بود

اما یک روز اونایی که .. ما رو با هم دوست نداشتن
تو رو پر دادن و جاتم .. یه دونه آینه گذاشتن

من خوش‌باور ساده .. فکر می‎کردم رو‌به‌رومی
گاهی اشتباه می‌کردم .. من کدومم تو کدومی

با تو زندگی می‌کردم .. قفس تنگ و سیاه‌و
عشق تو از خاطرم برد .. عشق پر زدن تا ماه‌و

اما یک روز باد وحشی .. رویاهام‌و با خودش برد
قفس افتاد و شکست و .. آینه افتاد و ترک خورد

تازه فهمیدم دروغ بود .. دنیایی که ساخته بودم
دردم از اینه که عمری .. خودم‌و نشناخته بودم

تو تو آسمونا بودی .. با پرنده‌های آزاد
من تن‌خسته رو حتا .. یه دفعه یادت نیفتاد

حالا این قفس شکسته .. راه آسمون شده باز
اما تو قفس نشستم .. دیگه یادم رفته پرواز
دیدگاه ها (۱۵)

دلتنگتم بابایی خیلی دلتنگ کاش همه قدرپدرو مادراشون این گوهره...

هرجا دلی گرفتاشکی ریخت.بغضی ، گلوی احساس را فشردشعر در من مت...

گریه هایت زیرکانه خنده هایت سرسری ستچهره ات آرام اما شیوه ات...

من محبت میفروشم، تو محبت میخری ؟خسته از تنهاییم ،من را به هم...

ویو ا /تکه یهو دستش رو گذاشت روی رون پام و فشار داد و گفت بی...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط