بابایی

بابایی
دلم میخاد مث قدیما بشینم رو پات
سرمو بزارم رو زانوهات
موهامو نازکنی
برام قصه بگی
من خودمو لوس کنم
بخندم و لپتو بوس کنم
اما نمیشه
من دیه فرق کردم
شدم یه روح سرد
دیه خنده هام واقعی نیس
شادیام واقعی نیس
اگر نوازشم کنی یخ میزنی
اگر لپتو ببوسم تلخ میشی
خوبه که نفهمیدی دخترت تنهاس
دوست دارم بابای خوبم
دیدگاه ها (۱۴)

جـــٍٍــــــــاے آشغالتـــٍٍــــــــو آشغال دونـــٍٍــــــــ...

شاید مُردم حواسم نیهه چقد تنهاییچقد اشکچقد لبخندچقد تظاهر.هع...

بــاشـــھٌـ قـَــــبــولــٌ مـَــن ے آدمــٌِ "❂خـَــطـاکار"✓...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط