زهرای من

زهرای من
__________
بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام
مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام!؟
زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟
داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟
در این سه ماه، آب شدم، امتحان شدم
با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم
با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت
با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت
این بوی نان داغ به من جانِ تازه داد
حتی به پلک های حسن، جان تازه داد
زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند
باید کمک کنم، کمرت درد می کند
آئینه ی پر از ترکم، احتیاط کن!
فکری به حال و روز بدِ کائنات کن
تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد
دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد
از دست تو، به آه شکایت بیاورم
نگذاشتی طبیب برایت بیاورم
با اینکه اهلِ صحبت بی پرده نیستم
راضی به رنج دستِ ورم کرده نیستم
جارو نکش! که فاطمه جان درد می کشم
دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم
جارو نکش! که عطر بهشت ست می بری
رویِ مرا زمین نزن این روز آخری
باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست
ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست
گیرم که گرد گیری امروز هم گذشت...
فصل بهار آمد و این سوز هم گذشت...
آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی!؟
خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!؟
دیدگاه ها (۱)

ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﺭﺳﻢ ﺗﺸﯿّﻊ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﮕﺎﺭ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺯﺩﻭﺩﺷﯿﻌﻪ ﺍﯼ؟...

اگر سکوت کردیمدر این هوای غیبتگناه حس ما نیستزبان عشق یـخ زد

در غــزل هــای کبــود هـــر شبـمنـام تو شـد قــافیـه ســالار...

چشمی که به رخسار تو افتدسحری چندباید که شنید دل ز همهغیر رخت...

عین کسی که در تمام تناسخ هایشفاحشه ای غمگین بودهو مجسمه ی بر...

عاشقانه های شبنم

یک نفر اینجادلش تنگست باور میکنی؟یک گذر برقلب او یکبار دیگر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط