یه شونه داشتم که خیلی ازش راضی نبودم

یه شونه داشتم که خیلی ازش راضی نبودم...
زیادی بزرگ و خشن بود ولی به هر حال ازش استفاده میکردم...
چند وقت پیش رفتم سفر، از سفر که برگشتم دیدم شونه نیست...
توو اتاق هتل جا گذاشته بودمش...
رفتم یه شونه دیگه خریدم...
این یکی خیلی بهتر بود خوش دست بود اندازه اش مناسب تر بود خیلی از خریدش راضی بودم...
چند روز پیش که کوله پشتیمو می گشتم شونه قبلیم توو یکی از جیباش پیدا شد...
یه نگاهی بهش انداختم...
بد شکل تر و نامناسب تر از قبل به نظر میومد...
با خودم فکر کردم اگر این شونه گم نشده بود ازش همچنان استفاده میکردم و به فکر خریدن یه شونه جدید نمی افتادم...
بهش گفتم مرسی که گم شد
دیدگاه ها (۱)

منتطر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکو...

زندگی را زیباتر ڪن ...گاهی باندیدن، نشنیدن و نگفتن ...زندگی ...

هرچه کردی با دل زردم..نوشتم بیخیال...گفته بودی بر نمیگردم.. ...

اولین دیدار

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت دوم

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۰داشتیم راه میرفتیم که یهو هینا جیغ ز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط