از کدامین سو آمده ای
از کدامین سو آمده ای
که پیرهنت عطشِ باران رهانیده
و پوست تنت ماوایی
برایِ آرامشِ ابرهاست،
و بر ساق هایت نقشی از
دره هایِ نخجیر نقش بسته
که گوزن ها در گریزِ از صیادان
بر زانوانت شاخِ تسلیم سائیدند،
از کدامین سو آمده ای
که صدایِ سم کوبانِ اسبان
در قدم هایت جاری ست
که از سوارانِ یاغی گریخته
و زین نهاده تا تو را مرکب باشند
و به سمتِ هامونی آزاد
شیهه یِ نیاز بر می کشند،
چنان خرامان وُ پر شکوه
در واژگان رخنه نمودی
که به هر سو می نگرند
جز تو معنا نمی یابند
که پیرهنت عطشِ باران رهانیده
و پوست تنت ماوایی
برایِ آرامشِ ابرهاست،
و بر ساق هایت نقشی از
دره هایِ نخجیر نقش بسته
که گوزن ها در گریزِ از صیادان
بر زانوانت شاخِ تسلیم سائیدند،
از کدامین سو آمده ای
که صدایِ سم کوبانِ اسبان
در قدم هایت جاری ست
که از سوارانِ یاغی گریخته
و زین نهاده تا تو را مرکب باشند
و به سمتِ هامونی آزاد
شیهه یِ نیاز بر می کشند،
چنان خرامان وُ پر شکوه
در واژگان رخنه نمودی
که به هر سو می نگرند
جز تو معنا نمی یابند
- ۲۶۷
- ۲۸ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط