MGh

M,Gh




ای که با عطر تنت شور به جانم دادی
حس بوییدن  گل  را به خزانم  دادی
تشنه لب بودم و مستانه مرا بوسیدی
باغ انگور  به  صحرای  لبانم  دادی
من کجا شوق غزلخوانی و آواز  کجا
این  چه رقصی است که تو یاد زبانم دادی
با نگاهی که پر از قافیه و ایجاز است
رونقی  تازه  به  آهنگ  بیانم  دادی
بی خدا بودم و از قبله ی دل رو گردان
آمدی معجزه را خوب  نشانم دادی
آنقدَر محو تماشات شدم  تا اینکه
 لحن  تکبیر به آوای اذانم  دادی
 آسمان رنگ  از آن چشم شررخیز تو باخت
جلوه ای ناب به تنپوش جهانم دادی
دیدگاه ها (۷)

پدر..همون کسیست کهلرزش دستشدیگه چیزی ازچای توی استکان باقی ن...

سلامتی پسرایی کهفشن نیستن ...باباشون ماشین شاسی بلند نداره ب...

خـــــــدایا؟!、、میشودامشــــــب؟!、همین امشــــــب!کمـــــــی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط