گاه گاهی

گــــــــاه گاهی...

مجبورَم بُغضــم را با قَهــقَهـه هــایِ بُلـِنـد

خَـفِه کُنَم تا نَگویند دیـدیــد

شــــــِکََستــــ... 😔
دیدگاه ها (۱)

شبی در دامن مهتاب دیدمکه همچون بخت من درخواب بودیتو را با ما...

نگیر فاصله از من ، بیا کنارم باشاسیر فصل خزانم ، بیا بهارم ب...

کرده‌ای عهد که بازآیی و ما را بکشیوقت آنست که لطفی بنمایی، ب...

شکست خورده ترین قبر بی نشانه منمجدا و دل زده و خسته از زمانه...

سلام خوبید؟ بچه ها واقعا ازتون معذرت میخوام ولی مجبورم این ک...

|| پارت اول ||   نام سناریوی:《 قلبی از سنگ 》 یک روز زمستانی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط